مزدک انوشه
چکیده
دستورنویسان و زبانشناسان فعلهای زبان فارسی را به دو گونۀ ستاک[1] حال و ستاک گذشته تقسیم میکنند. در مقالۀ حاضر ضمن بازنگری در این تقسیمبندی، نخست یادآور میشویم که برخی از ریشهها[2] دارای یک صورت ...
بیشتر
دستورنویسان و زبانشناسان فعلهای زبان فارسی را به دو گونۀ ستاک[1] حال و ستاک گذشته تقسیم میکنند. در مقالۀ حاضر ضمن بازنگری در این تقسیمبندی، نخست یادآور میشویم که برخی از ریشهها[2] دارای یک صورت آوایی یا اصطلاحاً همان واژ[3] هستند و برخی دیگر دو یا چند گونۀ آوایی دارند که واژگونه[4] خوانده میشوند. سپس، بر پایۀ شواهد زبانی و به کمک مفهوم زیر تخصیصی[5] که از ویژگیهای بنیادین نظریۀ صرف توزیعی است، استدلال میکنیم که عنصر دستوری زمان[6] هیچ نقشی در انتخاب و درج واژگونههای ریشه ندارد و حال یا گذشته بودن محیط صرفی نحوی باعث نمیشود که مثلاً ریشۀ انتزاعی «سوزÖ» به شکل /suz/ یا /sux/ درآید. شواهد زبانی نشان میدهند که مشخصههایی مانند مجاورت با واژواج[7] یا واج شامل[8] [D] ، همنشینی با پسوند سببی[9] یا گاهی حضور در مرز سکوت بر توزیع واژگونههای فعلی نظارت میکنند. یافتههای این پژوهش تصریح میکنند که از هر دو منظر تجربی و نظری نهتنها به مفهوم ستاک نیازی نداریم، بلکه حتی با قائل شدن به دو صورت ستاک حال و ستاک گذشته، از تبیین برخی از ساختهای فعلی بازمیمانیم. گفتنی است که در مقالۀ حاضر تحولات آوایی در ریشههای واژگانی را به تغییرات واجی و واژواجی تقسیم میکنیم. تغییرات واجی که پیشبینیپذیرند، تناوبهای خودکار را پدید میآورند، اما تغییرات واژواجی پیشبینیناپذیر، به تولید تناوبهای ناخودکار میانجامند. در این میان، ضمن محدود کردن اصطلاح واژگونگی به اعضای تناوبهای ناخودکار، این پرسش نظری را پیش میکشیم که آیا انگارۀ دستوری در حوزۀ ساختواژه به قواعد ترمیمی نیازی دارد؛ یعنی قواعد زبان ویژهای که با اعمال بر ریشهها و وندها، صورت آوایی آنها را پس از درج تغییر دهند. در این پژوهش ضمن کنار گذاشتن قواعد ترمیمی، یادآور میشویم که واژگونههای هر ریشۀ واژگانی و از جمله واژگونههای مختلف ریشههای فعلی فارسی، از نوع تناوبهای ناخودکارند و اعضای این تناوبها مستقلاً در واژگاه ذخیره میشوند. [1]. stem [2]. root [3]. morph [4]. allomorph [5]. underspecification [6]. tense [7]. morphophoneme [8]. archiphoneme [9]. causative