2024-03-29T08:56:53Z
https://jolr.ut.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=10810
Language Research
Lang Res
1026-2288
1026-2288
1400
12
1
واژه به مثابه گفتمان: بررسی پیوند واژه با دورهها و گفتمانهای تاریخی
ندا
امین
رضامراد
صحرائی
بهزاد
رهبر
این پژوهش، بر پایة رویکرد تحلیل گفتمانی فوکو برداشت گفتمانی مشارکان را از واژههای تاریخی-سیاسی بررسی میکند و در پی آن است که صورتبندیهای متفاوت تاریخی-گفتمانی و ماهیت متغیر آنها، چگونه در واژهها به عنوان مصداقی از حقیقتِ گفتمانی (برساختة گفتمانی) نمود یافته و با واژهها بازتولید و یادآوری میشوند؟ به عبارت دیگر چگونه «واژه» به تنهایی یک گفتمانِ قابلتحلیل است؟ این پژوهش طی دو مرحله و دو پرسشنامه و به ترتیب با 110 و 135 مشارک از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی به عنوان نسل جوان معاصر انجامشده است. روش این پژوهش کیفی-کمّی و مبتنی بر توصیف و تحلیل است. پرسشنامة دوم در 5 گروه پرسشی، پیوند واژه با دورههای تاریخی و گفتمانها، تفاوت گفتمانِ واژه در هر دوره و گفتمان فردی مشارکان را ارزیابی میکند. دادهها به صورت کیفی و کمّی و در قالب آمار و نمودار توصیف و تحلیل شدهاست. تحلیل کمّی و آمار استنباطی دادهها که شامل 21 گویه بودند با نرمافزار SPSS ارائه شد که وجود پیوند معنادار میان «واژهها» با «دورهها و گفتمانهای تاریخی» را تأیید میکرد. نتایج نشان میدهد برخی واژهها مانند واژههای تاریخی-سیاسی تا حدی برساختهای گفتمانی هستند و به گفتمانهای تاریخیِ مشخصی گرهخوردهاند و متقابلاً به تنهایی و خارج از هرگونه پیشزمینه و بافت کلامی میتوانند بازنما و القاگر آن گفتمان باشند و در ذهن مخاطب مؤلفههای مربوط به آن گفتمان را بازسازی کنند؛ بنابراین واژهها اگرچه هریک به تنهایی معنای قاموسی خود را در هر زبان دارند اما بنا به بافتهای متفاوت، شرایط وقوع، اذهان گوناگون و نهایتاً گفتمانهای متفاوت؛ دریافت، اثرگذاری و معانی نسبی متفاوتی را نشان داده و حامل گفتمانهای متفاوتی هستند و مفهومی که از آنها در ذهن وجود دارد امری تاریخی است که در تاریخ شکلگرفته است. دستاورد این پژوهش تأیید میکند که واژهها بازتاب تغییر مسیر صورتبندیها و مفصلبندیهای گفتمانی تاریخ هستند و میتوانند به تنهایی مورد مطالعاتِ تحلیل گفتمانی و تبارشناسانه واژه قرار گیرند.
discourse
discourse truth
Foucault
historical-political concepts
Words
2021
08
23
1
26
https://jolr.ut.ac.ir/article_82380_ccbb2de82d7c556b699a318207e72fcd.pdf
Language Research
Lang Res
1026-2288
1026-2288
1400
12
1
چندمعنایی در ترکیبهای دارای ساخت [X be-VPRES]: تحلیلی در چارچوب نظری صرف ساخت
سحر
بهرامی خورشید
روزبهان
یزدانی مقدم
هدف این مقاله بررسی ساخت ترکیبی [X be-VPRES] در زبان فارسی از دیدگاه انگارهی صرف ساخت است. این پژوهش پدیدهی چندمعنایی را در ساخت مورد نظر بررسی کرده است، طرحواره ی این ساخت و همچنین زیرطرحواره های آن را مشخص می کند، و همچنین ساختار سلسله مراتبی این ساخت را در واژگان فارسی زبانان بررسی خواهد کرد. داده های پژوهش از فرهنگ بزرگ سخن (1381) گردآوری شده اند و در مواردی با لغتنامهی دهخدا (1390) مطابقت داده شدهاند. البته اگر معنای برخی واژه ها مشخص نبود، از کتاب ریشه یابی تاریخی اصطلاحات فارسی (پرتوی آملی، 1391) نیز استفاده شده است. در مجموع، سی و نه واژه از این استخراج شد که همگی مورد بررسی قرار گرفتند. رویکرد پژوهش حاضر، کاربردبنیاد و ساخت بنیاد و بر پایه ی انگاره ی صرف ساخت است و سعی پژوهشگران در این پژوهش بر آن بود که طرحواره ی ساختی و ساخت این واژه ها را مشخص نمایند. برای این منظور، معنای واژه ها در قالب مثال های واقعی از پیکره ی زبانی مورد بررسی قرار گرفتند؛ علاوه بر این به رابطه ی معنایی موجود بین دو جزء غیرفعلی و فعلی نیز توجه شده است. به کمک این دو مؤلفه دادههای مورد نظر در پنج گروه معنایی متفاوت طبقه بندی شدند. یافته های پژوهش نشان داد که این ساخت در زبان فارسی ساختی چندمعناست. این چندمعنایی در سطح ساخت دیده می شود، از همین روست که چندمعنایی مورد نظر را ساختی می دانیم. با مطالعه ی داده ها مجموعاً پنج معنای کنشگر، بهرهور، کنش پذیر، ویژگی و پذیرنده در این ساخت یافت شد. بررسی این معانی نشان می دهد که همه ی معانی به دست آمده به نوعی مرتبط با رابطه ی موجود بین اجزای ترکیب است. بنابراین، انتزاعی ترین یا طرحوارهای ترین معنا در این نوع ساخت را می توان «هستار مرتبط با کنش XV» در نظر گرفت که در رابطه ای سلسله مراتبی بر پنج ساخت دیگر که هر یک معنای مشخص تری دارند، اشراف دارد. در واقع، این پنج ساخت زیرطرحواره های ساخت انتزاعی بالادست محسوب می شوند که برخی ویژگی های آن را به ارث می برند.
Construction Morphology (CM)
[Xbe-VPRES] construction
constructional polysemy
schema
Subschema
2021
08
23
27
47
https://jolr.ut.ac.ir/article_82664_55c109bf8eb1c02d6c0f1286c9816f7f.pdf
Language Research
Lang Res
1026-2288
1026-2288
1400
12
1
بررسی تلفظ دو تکواژ همنقش- همنویسۀ عطف و ربط در بافتهای گوناگون
بشیر
جم
زبان فارسی برای نقشهای دستوری عطف و ربط از دو تکواژ [o]و [va] که نقش مشابهی دارند و هر دو با نویسۀ «و» نگاشته میشوند بهره میبرد. از این رو، در پژوهش پیشِ رو این دو تکواژ همنقش-همنویسه در نظر گرفته شدهاند. تکواژ [o] پیبستی است که با تغییرات آوایی و مقولهای از گذشته به پارسی نوین رسیده است. تکواژ [va] نیز وامواژهای از عربی است. دلیل اصلی وامگیری واژۀ [va] از عربی جبران عدم امکان کاربرد پیبست [o] در بافتی بوده که میزبانی برای چسبیدن این پیبست به آن وجود نداشته یا بین میزبان و این پیبست درنگ شده باشد. البته چنانچه در سبک رسمی گوینده پس از تولید همپایۀ نخست درنگ نکند میتواند یکی از دو تکواژ [o] یا [va] را تولید کند. هدف این مقالۀ تحلیلی بررسی تلفظ این دو تکواژ در بافتهای گوناگون است. بدین منظور محدودیتهایی که تعاملشان در قالب چند رتبهبندی تلفظ این دو تکواژ را تعیین میکنند در چارچوب نظریۀ بهینگی (پرینس و اسمولنسکی، 2004 /1993) مورد بحث قرار گرفتهاند. نتایج این پژوهش در مورد پیبست [o] حاکی از آن است که اگر همپایۀ نخست مختوم به یک همخوان باشد، فرایند «باز هجابندی» رخ میدهد. ولی چنانچه این همپایه مختوم به واکه باشد یک همخوان میانجی میان آن و پیبست [o] برای رفع التقای واکهها درج میشود. بدین صورت که همخوان میانجیای که مشخصۀ مشترکی با یکی از واکههای [i]، [u] یا [o] داشته باشد درج میشود؛ اما از آنجا که هر یک از واکههای [e]، [a] یا [A]مشخصۀ مشترک بارزی با همخوانهای میانجی زبان فارسی ندارند، میان همپایۀ مختوم به یکی از این واکهها و پیبست [o] یک همخوان میانجی که با واکۀ دوم یعنی [o]ی پیبست مشخصۀ مشترکی دارد درج میشود. سرانجام علت حذف واکۀ /a/ی واژۀ [va] هنگام التقای آن با یکی از دو واکۀ کشیده /A/ یا/i/ گونۀ خاصی از محدودیت پایایی MAX است که مانع حذف واکههای کشیده میشود.
conjunction [o]
conjunction [va]
Parallel Structure
resyllabification
intervocalic consonant
2021
08
23
49
70
https://jolr.ut.ac.ir/article_82481_d59e2b78193281fc9b7bf36649425344.pdf
Language Research
Lang Res
1026-2288
1026-2288
1400
12
1
تقطیع پذیری و ترتیب پیشوندهای اشتقاقی زبان فارسی
مریم
حمصیان اتفاق
عادل
رفیعی
بتول
علی نژاد
ترتیب وندها از جمله مباحث نظری مطرح در حوزه صرف است. تاکنون بحث های زیادی در خصوص وجود اصول یا مکانیسم های کلی ناظر بر ترتیب وندها صورت گرفته است. در این راستا می توان به سه رویکرد اصلی اشاره کرد. اولین رویکرد با نام مدل لایه محور (سیگل، 1974؛ آلن، 1978؛ کیپارسکی، 1982؛ سلکرک، 1982؛ موهانان، 1986؛ گیگریچ، 1999) معتقد است واژگان دارای ساختار لایهای هستند و این ساختار تعیینکننده مشخصه های ترکیبی وندها است. دومین رویکرد متکی بر محدودیتهای گزینشی وندمحور (فب، 1988؛ پلاگ، 1999) است. این محدودیت ها شامل محدودیت های گروهی وندها و نیز محدودیت های واجی، صرفی، معنایی و نحوی آنها است. ادعای این رویکرد این است که توصیف ترکیبات موجود و محتمل وندها در گرو توصیف عملکرد این محدودیت ها است. سومین رویکرد که چارچوب مقاله حاضر را تشکیل می دهد، با ارائه یک مدل روانشناختی- زبانشناختی مبتنی بر این ایده است که ترتیب وندها تابعی از میزان تقطیع پذیری وندها از پایه (های، 2000؛ 2002) است. بر طبق این رویکرد که پلاگ آن را رویکرد ترتیب مبتنی بر پیچیدگی نامید وندهایی که به راحتی در پردازش زبانی تقطیع می شوند نمی توانند در جایگاهی نزدیکتر به پایه نسبت به وندهای دارای میزان تقطیع پذیری کمتر قرار گیرند. سؤال پژوهش حاضر این است که چگونه می توان در این چارچوب، ترتیب پیشوندهای اشتقاقی زبان فارسی را توجیه کرد. بدین منظور هفده پیشوند انتخاب و تعداد ۲۲۰۰ واژه مشتق از پایگاه دادهها استخراج شد. با توجه به همآیندی پیشوندها مرتبه هریک با استفاده از گراف جهت دار و ماتریس مربعی بالا مثلثی به دست داده شد. بر طبق چارچوب نظری اتخاذشده، با بسامد واژه های مشتق و پایه آنها نمودار پراکندگی ترسیم و مرتبه نسبت بسامد رخداد نوع و مرتبه نسبت بسامد نمونه تقطیع پذیر هر وند مشخص شد. در نهایت بر اساس دادهها و با استفاده از مرتبه تقطیع پذیری، مرتبه نسبت بسامد نمونه و مرتبه نسبت بسامد نوع تقطیع پذیر، پیوستار ترتیب پیشوندهای اشتقاقی زبان فارسی به دست داده شد. همسو با یافته های هـای و پلاگ (2004) مشخص شد که این رویکرد همراه با رویکرد محدودیت های گزینشی بهخوبی می توانند ترتیب پیشوندهای اشتقاقی زبان فارسی را توجیه می کند.
"affix ordering"
"Complexity-Based Ordering Approach"
"Persian derivational Prefixes"
"rank of parsability"
"ratio of parsability"
2021
08
23
71
96
https://jolr.ut.ac.ir/article_77591_43233710b29d83725c418f82ff495046.pdf
Language Research
Lang Res
1026-2288
1026-2288
1400
12
1
بررسی تسلط دانشآموزان دوزبانۀ آذربایجانی- فارسی بر تکواژهای وابستۀ همنام فارسی در چارچوب انگارۀ چهار تکواژ
عبدالحسین
حیدری
پژوهش حاضر، تسلط دانشآموزان دوزبانۀ آذربایجانی-فارسی بر تکواژهای وابستۀ همنام فارسی را بر اساس انگارۀ چهار تکواژ مطالعه کرده است. خطا در کاربرد تکواژهای وابستۀ همنام فارسی از نوشتههای 60 نفر از دانشآموزان دختر و پسر پایههای چهارم و پنجم ابتدایی روستاهای مرزی منطقۀ ارشق واقع در استان اردبیل، استخراج گردید و دستهبندی شد. روش پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی است. نخست تکواژهای وابستۀ همنام فارسی در چارچوب انگارۀ چهار تکواژ، به تکواژهای محتوایی (ریشۀ فعلها)، تکواژهای نظاممند متقدم (واژهبست ملکی، واژهبست نکره و ...) و تکواژ نظاممند بیرونی متأخر (تکواژهای اول شخص و دوم شخص مفرد فعل) دستهبندی شد. سپس فراوانی و درصد خطاهای دانشآموزان در کاربرد تکواژهای وابستۀ همنام فارسی مشخص گردید تا بر مبنای طبقهبندی تکواژها در انگارۀ چهار تکواژ تحلیل شود. نتایج تحلیل دادهها نشان داد که میزان خطای دانشآموزان پایۀ پنجم در کاربرد تکواژهای وابستۀ همنام فارسی نسبت به خطاهای دانشآموزان پایۀ چهارم کمتر است؛ بنابراین تسلط دانشآموزان بر کاربرد تکواژها، با ارتقاء به پایۀ تحصیلی بالاتر و تقویت توانش زبانی بهبود مییابد. فراوانی بالای خطاهای دانشآموزان هر دو پایۀ چهارم و پنجم در کاربرد تکواژهای اول شخص مفرد و دوم شخص مفرد فعل در مقایسه با جفت تکواژهای همنام آنها بیانگر آن است که دانشآموزان دوزبانۀ آذربایجانی-فارسی تکواژهای شخص و شمار فعل را دیرتر یاد میگیرند. از این رو یادگیری تکواژهایی که بر روابط دستوری دلالت دارند و در لایۀ بیرونیتر سطوح انتزاعی تولید گفتار انتخاب میشوند، نسبت به یادگیری تکواژهایی با معنای پربارتر و انتخابشده در سطح مفهومی، دیرتر اتفاق میافتد؛ بنابراین بین ماهیت تکواژها (فعال شدن و انتخاب در سطوح انتزاعی) و ترتیب یادگیری آنها طبق طبقهبندی تکواژهای وابستۀ همنام در چارچوب انگارۀ چهار تکواژ، ارتباط وجود دارد. نتایج این پژوهش همسو با یافتههای پژوهشهای پیشین (ویی، 2000 و ...) نشان میدهد که انگارۀ چهار تکواژ از کارایی لازم برای تبیین ترتیب یادگیری تکواژهای زبان دوم برخوردار است.
"affix ordering"
"Complexity-Based Ordering Approach"
"Persian derivational Prefixes"
"rank of parsability"
"ratio of parsability"
2021
08
23
97
120
https://jolr.ut.ac.ir/article_82665_d488842151841f895c1d40dbfd800894.pdf
Language Research
Lang Res
1026-2288
1026-2288
1400
12
1
تأثیر جنسیت در کاربرد افزودههای وجهی در نوشتار فارسیآموزان خارجی سطح پیشرفته از منظر دستور نقشگرایی
ابراهیم
رضاپور
ابوالفضل
موچانی
در این پژوهش، افزودههای وجهی بهکاررفته در نوشتار فارسیآموزان سطح پیشرفته زن و مرد در چارچوب دستور نقشگرای نظاممند، استخراج و بررسی گردیدند. به عبارتی، این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش است که آیا تفاوتی میان فارسیآموزان زن و مرد در کاربرد افزودههای وجهی وجود دارد یا خیر. دستور نقشگرای نظاممند، روشی نظاممند برای تحلیل متن در اختیار میگذارد. افزودههای وجهی که بیانگر میزان قطعیت و دیدگاه گوینده یا نویسنده هستند؛ در مبحث فرا نقش بینفردی در دستور نقشگرای نظاممند، بررسی میشوند. پژوهشهای زیادی برای یافتن رابطهی زبان و جنسیت انجام شده است؛ ولی تاکنون هیچ پژوهشی در چارچوب دستور نقشگرا، تأثیر جنسیت در کاربرد افزودههای وجهی در نوشتار فارسیآموزان خارجی را بررسی نکرده است. نمونه آماری و پیکره مورداستفاده در این پژوهش نوشتار 248 نفر از فارسیآموزان خارجی سطح پیشرفته زن و مردِ مرکز آموزش زبان فارسی دانشگاه فردوسی مشهد است. روش نمونهگیری این پژوهش از نوع نمونهگیری تصادفی ساده است. روش کار بدینصورت انجام شد که نوشتار 248 نفر از فارسیآموزان بر اساس جنسیت تفکیک شد (124 نفر زن و 124 نفر مرد). سپس تمام افزودههای وجهی بهکاررفته در نوشتار فارسیآموزان مرد و زن بر اساس تقسیمبندی هلیدی تعیین شدند. سپس تعداد و درصد توزیع انواع افزودههای وجهی محاسبه و نتایج با هم مقایسه شد. برای بررسی معنادار بودن تفاوتها میان زنان و مردان، از آزمون آماری خی دو استفاده شد. سرانجام، این نتایج حاصل شد که افزوده وجهی وجهنما، پربسامدترین افزودهی وجهی در نوشتار فارسیآموزان سطح پیشرفته است؛ مردان از افزودههای وجهی وجهنما که قطعیت و یقین را نشان میدهند (واژههایی از قبیل مطمئناً، حتماً و ...) بیش از زنان استفاده کردهاند و زنان از افزودههای وجهی وجهنما که عدم قطعیت و تردید را نشان میدهند (واژههایی از قبیل احتمالاً، شاید و ...) بیش از مردان استفاده کردهاند؛ این نتیجه دیدگاه لیکاف (1975: 52-54) درباره تفاوتهای زبانی مردان و زنان را تأیید میکند. همچنین، زنان بیش از مردان از افزودههای اظهاری استفاده کردهاند. افزودههای مطلوبیت (واژههایی از قبیل خوشبختانه، متأسفانه و ...)،بیشترین افزودههای اظهاری بهکاررفته در نوشتار فارسیآموزان زن است. این نتیجه، دیدگاه جیمز و دراکیچ (1993) را درباره رفتار زبانی زنان، تأیید میکند.
Written Varieties
Advanced Learners of Persian as a Second Language
Gender and Language
Halliday's Systemic Functional Grammar
Modal adjuncts
2021
08
23
121
143
https://jolr.ut.ac.ir/article_81492_519338eee17926810b8c30a62729f6c7.pdf
Language Research
Lang Res
1026-2288
1026-2288
1400
12
1
واژه بست های ضمیری در بَشاگَردی شمالی و جنوبی: تحلیلی رده شناختی
سپهر
صدیقینژاد
عباسعلی
آهنگر
بهروز
برجسته دلفروز
شهلا
شریفی
مطالعۀ واژه بست بهعنوان عنصری وابسته و بینابینِ دو ردۀ تکواژیِ «واژۀ مستقل» و «وند» که به طور همزمان پارهای از ویژگی های مشترک هر دو رده را به نمایش میگذارد، از دهههای گذشته کانون توجه رهیافت های گوناگونِ زبانشناسی و موضوع بررسیِ صاحبنظران در حوزه های مختـلف زبانی بوده است. از آن مـیان، رده شناسانِ زبان نیز با تمرکز بر مشخّصه های ممیّز و نیز کشف و ارائۀ پارامترهای جهانی برای واژه بست ها، نقش بسزایی را در شناسایی، تحلیل و تبیینِ رفتارهای رده شناختی آنها ایفا نمودهاند و بدین سبب، گام های بسیار مؤثری را در پیشبُرد مطالعاتِ این واحدِ زبانی برداشته اند. نظر به جایگاهِ تعیین کننده و اهمیتِ غیرقابل انکارِ مطالعۀ گونه های زبانیِ کمتر کاویده در پژوهش های ردهشناختی، پژوهش حاضر درصدد است تا واژه بست های ضمیری در بَشاگَردی شمالی و جنوبی را بر اساس الگوی رده شناختی و پارامترهای جهانیِ آیْخِنْوالْد (2003) ارزیابی و تحلیل نموده و از این رهگذر، به تبیین نظریِ ماهیّت، ویژگی ها، گرایش ها و رفتارِ رده شناختی آنها دست یابد. در این راستا، پیکرۀ زبانی مورد نیاز پژوهش به صورت میدانی و به شیوۀ توزیع پرسشنامه، بازگردانیِ ساختارها و جملات هدفمند و نیز ضبط گفتارِ آزادِ هشت گویشورِ (پنج مرد و سه زن) بومی، میانسال به بالا، بیسواد و ساکن دائم در منطقه و در محیط طبیعی کاربرد زبان گردآوری، آوانویسی و تحلیل گردید. بر پایۀ فرضیۀ اولیۀ نگارندگان، ماهیّت، گرایشها و رفتارِ عناصر مورد بررسی در بَشاگَردی، همسو با جهانی های پیشنهادیِ آیْخِنْوالْد (2003) برای واژه بسـتهاست. یافته های پژوهش هم آشکارا نشاندهندۀ آن است که ویژگیهای جهانی و گرایشها و رفتارهای رده شناختیِ واژه بستها نظیر آزادی در میزبانْگزینی، ناهمارزی با واژۀ واجی، همارزی با واژۀ نحوی، وقوع پس از همۀ انواع وندها و برخورداری از انسجام واجی، واجآرایی، ساختار زنجیری، آرایش نحوی، گـسترۀ نحوی و قواعد نحـویِ منحـصربه فرد در واژه بستهای بَشاگَردی نیز با امکان ارائۀ تبیینهای نظری برای آن ویژگی ها و گرایش ها تبلور می یابد. از این رو، پارامترهای رده شناختیِ الگوی مورد استناد پژوهش، فرضیۀ نگارندگان و در نتیجه، واژه بست بودنِ همۀ عناصر مورد بررسی را تأیید حداکثری می نماید.
Bashāgardi
Language typology
Typological parameter
Pronominal clitics
Word
Affix
2021
08
23
145
168
https://jolr.ut.ac.ir/article_77588_21f72c96d28528cd903b6860229f1144.pdf
Language Research
Lang Res
1026-2288
1026-2288
1400
12
1
سبک شناسی گفتمانِ داستان کوتاه «دهلیز» از منظر فرانقش های «اندیشگانی» و «متنی» بر اساس دستور نقش گرای نظام مند هلیدی
رضا
قنبری عبدالملکی
آیلین
فیروزیان پوراصفهانی
پژوهش حاضر با هدف تحلیل سبک گفتمانِ داستان «دهلیز» اثر هوشنگ گلشیری، کاربرد زبان را در این متن بر مبنای دستور نقشگرای نظاممند مورد مطالعه قرار داده است. پرسش اصلی در این جستار، آن است که عناصر زبانیِ داستان در بازنمود واقعیتهای سیاسی و اجتماعیِ عصر تا چه حد موفق بودهاند؟ نگارندگان برای دستیابی به پاسخ این پرسش، متن داستان را با توجه به فرانقشهای مطرح در نظریۀ هلیدی مورد بررسی قرار داده تا نشان دهند که تصاویر ذهنی گلشیری از واقعیت چگونه در زبان نوشتۀ او رمزگذاری شدهاند. در داستان مورد بحث، 239 فرایند فعلی مشاهده شد که نگارندگان همۀ آنها را بر اساس الگوی تحلیل دستور نقشگرا مورد بررسی قرار دادند، اما به دلیل محدودیت حجم مقاله، صرفاً به ذکر چند نمونۀ شاخص از هر فرایند اکتفا شد. روش این پژوهش، توصیفی- تحلیلی است. بدین نحو که در ابتدا همۀ افعال موجود در متن استخراج و بسامد فرایندهای بهکاررفته در آنها مشخص گردید؛ سپس مطابق روش هلیدی به گروهبندی و تحلیل آنها پرداخته شد. در میان فرانقشهای سهگانه، تمرکز مقالۀ حاضر بر فرانقشهای اندیشگانی و متنی است. یافتههای پژوهش بیانگر کاربست بیشتر فرایندهای مادی، رفتاری و رابطهای و بسامد کمتر فرایندهای وجودی، ذهنی و کلامی است. فرکانس بالای فرایند مادی در داستان، مناسبت آن را با بافت تاریخیِ جامعۀ عصر گلشیری منعکس میسازد که همزمان بوده است با رشد تفکر سرمایهداری و توسعۀ صنعت در ایران. همچنین این فرایند نشان میدهد که نویسنده در گفتمان خود در پیِ ملموس نشان دادن نگرشش نسبت به اوضاع سیاسی جامعه است. در مقایسه با فرایند مادی، فرایندهای ذهنی از بسامدی کمتر برخوردارند که حاکی از آن است که نویسنده احساسات و ویژگیهای ذهنی خود و مشارکین گفتمان را کمتر وارد داستان نموده است. کاربرد فراوان وجه اخباری و افعال ماضی عواملی هستند که باعث پیدایش میزان قطعیت بالایی در گفتمان شدهاند.
Halliday
Golshiri
Atrium
ideational process
transitivity system
2021
08
23
169
192
https://jolr.ut.ac.ir/article_82252_c22758509c84f91cf450afd6083a8561.pdf
Language Research
Lang Res
1026-2288
1026-2288
1400
12
1
بررسی روان-زبانشناختی تأثیر نمود دستوری بر تفسیر ضمیر فاعلی مبهم و روابط گفتمانی در زبان فارسی
رامین
گلشائی
بهناز
مختاری
فریده
حق بین
نمود دستوری کیفیت انجام رویداد توسط فعل را عمدتاً در قالب یکی از دو حالت پایانیافته (تام) یا در جریان (ناقص) نشان میدهد. در این مقاله تأثیر روانشناختی نمود تام و ناقص بر برجستهسازی مشارکان مختلف رویداد در قالب تفسیر ضمیر فاعلی سومشخص مفرد و گزینش روابط گفتمانی در زبان فارسی بررسی شده است. برای این منظور، تعداد 75 نفر گویشور فارسیزبان در آزمون تکمیل داستان شرکت کردند. در این آزمون از آزمودنیها خواسته شد که بعد از خواندن جملهای با معنی انتقال مالکیت در سه نمود تام، ناقص و ناقص استمراری جملة دوم سناریو را که با ضمیر فاعلی مبهم «او» آغاز میشد، تکمیل کنند. سناریوهای آزمون شامل 18 سناریوی اصلی و 20 سناریوی انحرافی بود. دادهها پس از جمعآوری با استفاده از آزمون معنیداری مجذور کای در نرمافزار اس.پی.اس.اس تحلیل شدند. یافتههای پژوهش نشان داد که اولاً ارجاع به نقش معنایی مبدأ در جایگاه فاعل عموماً در همة نمودها بیشتر از ارجاع به نقش معنایی هدف بوده است. این یافته به منزلة تأیید فرضیة «بیان نخست» در مورد تفسیر ضمیر فاعلی مبهم در زبان فارسی تفسیر شد. دوم، نوع نمود دستوری رابطة معنیداری با ارجاع ضمیر فاعلی مبهمِ جملة دوم به مبدأ یا هدف جملة نخست دارد بهگونهای که در نمود تام ارجاع به مبدأ کمتر و ارجاع به هدف بیشتر از نمودهای ناقص است. سوم، نوع نمود با نوع رابطة گفتمانی که میان جملة اول و دوم برقرار میشود رابطة معنیدار دارد. درواقع، هنگامیکه جملۀ نخست دارای نمود تام است، رابطۀ گفتمانی جملۀ دوم با جملۀ اول در جهت تمرکز بر هدف جملۀ اول و بسط اثر رویداد اول است و هنگامیکه نمود ناقص است، رابطۀ گفتمانی بین دو جمله از نوع توضیح و تشریح جزئیات رویداد با تمرکز بر مبدأ در جملة اول است. درمجموع، یافتههای حاصل از این پژوهش از فرضیههای «بیان نخست» و «ساختار رویداد» که در خصوص تفسیر ضمایر فاعلی مبهم مطرح بودهاند پشتیبانی میکند.
Grammatical aspect
event structure
discourse relations
psycholinguistics
pronoun interpretation
2021
08
23
193
218
https://jolr.ut.ac.ir/article_82662_484bf4d32f99a7772ae4fc7255f9a290.pdf
Language Research
Lang Res
1026-2288
1026-2288
1400
12
1
ساختار و معنی واژة پارس (پرسومش) بر پایة تحولات زبان شناسی و روایات اساطیری تاریخی
بهزاد
معینی سام
سارا
محمدی اوندی
از آنجا که ساخت بیشتر واژه های زبان فارسی به دوران هندواروپایی و آریایی (اَریهای) برمیگردد و مفهوم واژه ها نشان دهندة باورهای اقوام نخستین و نگرش آنها دربارة کارکرد واژه ها است، باید نگاهی ژرف-با وجود منابع اندک-به این دو دوره کرد؛ در این رابطه، دانش زبانشناسی تطبیقی و بررسی روایات اساطیری این اقوام طی این دو سده، راه را برای بازسازی واژه های مشترک آنان آسان تر کرده است. پارسیان از اقوام آریایی پس از دولت ماد ایرانی، نخستین قومی بودند که امپراتوری جهانی تشکیل دادند، با وجود این، واژه پارس که ساختی کهن دارد، در اسناد تاریخی به معنی آن اشارهای نشده است و زبانشناسان به این علت دربارة آن اختلاف نظر دارند و تنها بر پایه اسناد زبان شناسی نظرات گوناگونی دادهاند. از این رو، در کنار مباحث زبان شناسی، باید نگاهی به تبادلات زبانی، اساطیری و فرهنگی با تمدن های میان رودانی هم داشت، زیرا پارسیان پس از مهاجرت به فلات ایران و قرار گرفتن به جای دول میان رودانی در موارد بسیاری وامدار آنان شدند و به ویژه اینکه نام پارس همراه با نام ماد نخستین بار در اسناد آنان آمده است. هدف این مقاله، بررسی ساختار و معنی واژة پارس بر پایه اسناد زبان شناسی و روایات تاریخی- اساطیری است؛ بنابراین، این مقاله به دنبال پاسخ به زمان شکل گیری این واژه و سپس محتمل ترین معنی برای آن است؛ از این رو، روش کار هم بررسی ساختار زبانی و شکل نخستین واژه پارس بر پایه متون آشوری و روایات اساطیری یونانی است و آنگاه یافتن محتمل ترین معنی بر پایة همین اسناد و شکل نخستین واژة پارس است؛ از آنجا که هر واژه ای را باید طبق شکل نخستین آن معنی کرد، در پایان، برپایه اسناد زبان شناسی و تاریخی، معانی کناری، پلنگ، تبر و داس برای شکل نخستین *parsu/va در نظر گرفته شده است و از میان آنان، معنی «داس» برای واژه پارس محتمل تر پنداشته شده است.
“Pārs”
“Parsumaš”
“Corner”
“Leopard”
“Ax”
“Sickle”
2021
08
23
219
243
https://jolr.ut.ac.ir/article_81726_b6432d5626e118af56c967d5b8ca1bb2.pdf
Language Research
Lang Res
1026-2288
1026-2288
1400
12
1
تأثیر عناصر نوایی بر استنتاج شنونده در گفته های حاوی ورامعنا (تضمن)
فاطمه
یگانه
فرهاد
ساسانی
ماندانا
نوربخش
گرایس (1975) ورامعنا یا تضمن را معرفی و طبقه بندی کرد. ورامعنا، به «معناهای پنهان» یا به تعبیری «به لفظ درنیامده» ی مورد نظر گوینده یا نویسنده اشاره دارد. پس از گرایس، نوگرایسی ها انواع مختلفی از آن را ارائه دادند. ورامعنا به عمد از سوی گوینده تولید می شود و ممکن است توسط شنونده فهمیده شود یا نشود. از آنجا که تأثیر عناصر نوایی (تکیه زیروبمی و تغییرات دامنه آن، درنگ، شدت و دیرش) بر خوانشهای متفاوت از گفتههای حاوی ورامعنا (مکالمه ای و مقیاسی) استنتاج های متفاوتی در شنونده موجب می شود، ضروری می نماید در دسته بندی انواع ورامعنا طبقه ای نیز با نام «ورامعنای نوایی» در نظر گرفته شود. به نظر می رسد معنیِ برخی ساخت ها در سطح نحو نامعین است، یعنی با توجه به معنای واژگانی و ساخت نحوی، نمیتوان معنی آن را مشخص کرد و یا تنها یک خوانش از آن به دست داد زیرا معنای آنها وابسته با عناصر نوایی است. در این پژوهش، با حذف توضیحات بافتی، تأثیر این عناصر نوایی بررسی شده است. برای این منظور، تعداد 8 گفتهی حاوی ورامعنا در سه مرحله آزمون (یک آزمون نوشتاری و دو آزمون شنیداری با عناصر نوایی متفاوت) در اختیار 20 آزمودنی که زبان اول همه آنها فارسی بود و همه به گونهی فارسی معیار تسلط داشتند قرار گرفت. نتایج نشان داد دربارهی ورامعناهای مقیاسی، مؤلفهی «دیرش» در استنتاجِ حد بالاتر و حد پایین تر در مقیاس تأثیرگذار است؛ و در مورد ورامعناهای مکالمه ای، «تغییرات دامنه تکیه زیروبمی» و «تغییرات شدت»، به انتقال معنای «به لفظ درنیامده» کمک می کند. از این گذشته، در غیاب عناصر نوایی در نوشتار، معنی برخی ساخت ها به صورت پیشفرض از میان معناهای محتمل انتخاب میشود و خواننده استنتاج خود را بر اساس این ساختِ پیشفرض انجام می دهد. از این رو، گویی برخی معناها برای برخی ساخت ها بینشان است. همین امر میتواند موجب سوءبرداشت و کژفهمی در تفسیر برخی گفتارنوشته هایی مانند چت و پیامک شود.
Implicature
Intonation
persian
Pragmatics
Prosodic Elements
Prosodic Implicature
2021
08
23
245
268
https://jolr.ut.ac.ir/article_82667_bd01bebcfcf653b72d4757cde014b693.pdf