Document Type : Research Paper

Author

MA, Department of Ancient Iranian Culture and Languages, Bu-Ali Sina University of Hamedan

Keywords

- مقدمه

چنانکه از آثار بازمانده­ی دوره­ی باستانی زبان­های ایرانی بر می­آید، در زبان ایرانی آغازین[1] دو دسته پسوندهای اولیه و ثانویه وجود داشته است؛ پسوندهای اولیه، پسوندهایی بودند که به ریشه پیوسته و واژه­ای جدید را به وجود می­آوردند و پسوندهای ثانویه، پسوندهایی بودند که برای واژه­سازی به مشتقات ریشه افزوده می­شدند. یکی از مهم­ترین و نیز پرکاربردترین پسوندهای اولیه­ی ایرانی آغازین پسوند - *- i̭á بوده است. این پسوند در ساخت­های زیادی مانند اسم مصدر[2] [قس اوستایی: vairiia- «برگزیدنی، آرزوکردنی» 2√var-: «برگزیدن، آرزو کردن» (هوفمان، 2004: 245)]، ماده­ی مضارع طبقه­ی[3] چهارم [قس اوستایی: išiia- 2√iš: «به حرکت درآوردن» (کلنز، 1984: 120)]، ماده­ی مضارع جعلی [قس اوستایی: paiϑiia- «حکومت کردن به» paiti-: «سرور» (کلنز، 1984: 130)] و نیز ماده­ی مضارع مجهول کاربرد داشته است. با افزودن صورت تکیه­دار این پسوند، یعنی *-i̭á-، به صورت ضعیف ریشه­ی فعل، ماده­ی مضارع مجهول ­ساخته می­شده است. این پسوند مجهول ساز در سنسکریت نیز به صورت -yá- وجود دارد که به ریشه­ی ضعیف پیوسته و ماده­ی مضارع مجهول می­سازد مانند kriyá- از ریشه­ی √kṛ «کردن» (ویتنی، 1889: 252). در هندواروپایی آغازین و نیز دیگر زبان­های هندواروپایی این پسوند همراه با صورت ضعیف ماده، در ساخت نوعی ماده­ی مضارع کاربرد داشته است مانند لاتینی morior,morī «مُردن» *mṛ-i̭e/o->(د وان، 2008: 389)، ریکس صورت هندواروپایی این پسوند ماده­ساز را به صورت *-i̭é/ó-بازسازی کرده و آن را در نود و شش ماده­ی مضارع بازسازی شده­ی هندواروپایی تشخیص می­دهد (ریکس، 2001: 19) اما این ماده­های مضارع ساخته شده بر پایه­ی *-i̭é/ó-، در دیگر زبان­های هندواروپایی و نیز هندواروپایی آغازین مجهول نیستند و در واقع کاربرد این پسوند تکیه­بر همراه با صورت ضعیف ریشه برای ماده­ی مضارع مجهول یک وی‍ژگی انحصاری زبان­های هندوایرانی است. رد پای این پسوند را در زبان­های ایرانی میانه و نو نیز می­توان یافت. در این مقاله به بررسی این پسوند و تحولات آن در دوره­های تاریخی زبان­های ایرانی پرداخته شده است.

2-پسوندمجهول­ساز*-i̭á-درزبان­هایایرانیباستان:

2-1- اوستایی: این پسوند در زبان اوستایی به صورت -iia- وجود دارد، به ریشه­ی ضعیف پیوسته و ماده­ی مضارع مجهول می­سازد، مانند: kərəϑ-iia- از ریشه­ی √kart «بریدن» (کلنز، 1984: 125). این پسوند مجهول ساز در زبان اوستایی گاهی همخوان پیش از خود را نیز تحت تأثیر قرار می­دهد، مثلاً در ماده­ی مجهول vaš́iia- از ریشه­ی √vaṇc«جَستن» که صورت متناظر با آن در وداها vacyá- است (کلنز، 1984: 128) همخوان /c/ تحت تأثیر -iia- مجهول ساز تبدیل به /š́/ شده است.

 

2-2- فارسیباستان: در فارسی باستان به صورت -iya- در آمده است، اما به حالت عادی ریشه می­پیوندد و ماده­ی مضارع مجهول می­سازد، مانند: سوم شخص مفرد ماضی استمراری مجهول akaniya (از ماده­ی مضارع مجهول kan-iya-) از ریشه­ی √kan «کندن» (کنت، 1950: 73). در فارسی باستان این پسوند علاوه بر ریشه به ماده­ی مضارع نیز می­پیوندد و آن ­را تبدیل به ماده­ی مضارع مجهول می­کند، مانند: سوم شخص مفرد ماضی استمراری مجهول akunavayatā «کرده شد» که از ماده­ی مضارع مجهول  kunava-ya- بر پایه­ی ماده­ی مضارع kunava- از ریشه­ی √kar «کردن»، ساخته شده است، ماده­ی مجهولِ کهن­ترِ این ریشه را در فعل سوم شخص مفرد تمنایی مجهول kariyaiš می­توان دید که بر پایه­ی ماده­ی مضارع مجهول kariya- از ریشه­ی √kar «کردن» ساخته شده است.

 

3- پسوندمجهول­ساز*-i̭á-درزبان­هایایرانیمیانه: این پسوند به دو صورت به   زبان­های ایرانی میانه رسیده است:

3-1- در خلال ماده­ی مجهولی که دچار تحولاتی شده و به دوره­ی میانه رسیده است؛ برخی ماده­های مجهول باستانی که با *-i̭á- ساخته شده بودند به صورت ماده­ی مجهول/ لازم به دوره­ی میانه رسیدند، برخی از این ماده­ها که به دوره­ی میانه رسیده بودند پسوند *-i̭á- را در پایان خود حفظ کرده بودند اما در بیشتر موارد پسوند از پایان این ماده­های مجهول حذف شده بود اما تأثیراتی بر این ماده­ها گذاشته بود که شکل ماده­های مجهول را از ماده­های معلوم متناظر با آن­ها متمایز می­کرد، یکی از مهم­ترین این تأثیرات عبارت بود از کامی شدگی واکه­ها یا همخوان­های فعل به خاطر همنشینی و در نتیجه همگونی با *-i̭á-پایانی ماده­ی مجهول. سابقه­ی این تحول را می­توان به زبان­های دوره­ی باستانی ایران باز گرداند، چرا که چنین تحولی را  در زبان اوستایی نیز می­توان مشاهده کرد، به عنوان مثال ماده­ی مضارع مجهول marš́a- از ریشه­ی √marc «ویران کردن» (کلنز، 1984: 128) که در واقع متحول از صورت *m(a)rč-i̭á- است و یا ماده­ی مضارع druža- «فریب دادن» که بازمانده­ی *druǰi̭a- است (هوفمان، 2004: 205).

 

3-1-1- پهلویاشکانیتورفانی: در پهلوی اشکانی تورفانی دو نوع ساخت مجهولی بسیار رایج وجود داشته است، یکی بازمانده­ی ماده­های آغازی[4] باستانی که به عنوان ماده­های مجهول/گذرا به کار رفته و دیگری ساخت اطنابی متشکل از ماده­ی ماضی و صرف مضارع فعل baw- «بودن، شدن» به این منظور کاربرد داشته است. در کنار این دو ساخت چند مورد فعل مجهول/ ناگذر بازمانده­ی ماده­ی مجهول باستانی نیز وجود دارد که ردی از پسوند *-i̭á- در آن­ها باقی مانده است، مانند: ماده­ی مضارع مجهول āxšīy- «شنیده شدن» (دورکین مایستررنست، 2004: 79) که بازمانده­ی ماده­ی مضارع مجهول باستانی *ā-axš-i̭a- از ریشه­ی *√axš «شنیدن»، است و ماده­ی مضارع ناگذرyuδy- «مبارزه کردن، رنج کشیدن» *i̭ud-i̭á-> (گیلن، 1939: 89) که در هر دو پسوند مجهول ساز باستانی حفظ شده است و wigen- «ویران شدن» که بازمانده­ی ماده­ی مجهول *ṷi-kan-i̭á- باستانی است (گیلن، 1939: 89) که در آن تأثیر پسوند *-i̭á- را در کامی شدن *-a- باستانی و تبدیل آن به -e- شاهدیم.

 

3-1-2- فارسیمیانه: در فارسی میانه نیز ماده­های مجهول/ ناگذر بازمانده از ماده­ی مجهول باستانی وجود دارند که این پسوند را نیز حفظ کرده­اند، مثلاً در فارسی میانه­ی کتیبه­یی: فعل سوم شخص مفرد مضارع مجهول kyryt-y «کرده می­شود» که بازمانده­ی *kṛ-i̭á-tai است و فعل سوم شخص مفرد ماضی مجهول ʼkyryd-y «کرده شد» که بازمانده­ی فعل سوم شخص مفرد ماضی استمراری مجهول *a-kṛ-i̭á باستانی [ بر اساس ماده­ی مضارع مجهول *kṛ-i̭á-] است (باک، 1978: 226؛ 273)، در فارسی میانه­ی کتابی: ماده­ی مضارع مجهول/ناگذر ških- «شکسته شدن» (مکنزی، 1986: 80) که از ماده­ی مضارع مجهول *skad-i̭á- ایرانی آغازین از ریشه­ی *√skand«شکستن» می­آید، این فعل بهتر است که škeh آوانویسی شود، چرا که حاصل کامی شدگی */a/ باستانی در فارسی میانه /e/ است نه /i/ مانند: merd «مرد» که بازمانده­ی martiya- فارسی باستان است (مکنزی، 1967: 24). اما در برخی از ماده­هایی که بازمانده­ی ماده­ی مجهول باستانی هستند، پسوند *-i̭á- یا تأثیر آن دیده نمی­شود مانند: فارسی میانه­ی تورفانی wynyr- «آراسته شدن» (دورکین مایستررنست، 2004: 312) که باز مانده­ی ماده­ی مجهول باستانی *ṷi-ni-dṛ-i̭a- از ریشه­ی *√dar «نگه داشتن» است و در آن حاصل کامی شدگی در اثر *-i̭á- نیست بلکه به خاطر تحول رایج /ir/ */ṛ/>در فارسی میانه است، پس این فعل خلاف آنچه که دورکین مایستررنست  winē̌r-یا winnē̌r- آوانویسی کرده است، باید winnir- آوانویسی شود.

 

3-1-3- سغدی: در سغدی در کنار بازمانده­های ماده­های آغازی باستانی که به عنوان ماده­های مجهول/گذرا به کار رفته­اند، بسیاری ماده­های مجهول/ناگذر باقی مانده از ماده­های مجهول باستانی نیز وجود دارد، مانند:

ʼnγwy-«تخطی شدن» *ham-hṷah-i̭á-،xwyn-«خوانده شدن»*hṷan-i̭á-> از ریشه­ی √hṷan «خواندن» یا pcwj- «رانده شدن» *pati-ṷaz-i̭á-> (گرشویچ، 1954: 540) که در اولی پسوند باقی مانده است، در دومی کامی شدن */a/ باستانی به و در سومی کامی شدن */z/ باستانی به در اثر وجود پسوند *-i̭á- را شاهدیم.

 

3-1-4- ختنی: در متون ختنی معمولاً برای فعل مجهول از ساخت اطنابیِ صفت مفعولی به علاوه­ی فعل häm- “شدن” استفاده شده است (امریک، 1968: 396)، اما مواردی فعل مجهول/ ناگذر نیز در افعال ختنی می­توان یافت که بازمانده­ی ماده­ی مجهول باستانی هستند و پسوند *-i̭á- را نیز در خود مستتر دارند، مانند: فعل ناگذر kṣär-  «شرمسار شدن» ] *fšar-i̭a-> که در آن شاهد کامی شدگی */a/ باستانی به /ä/ هستیم[ و یا فعل مجهول gruśś- «خوانده شدن» xrus-i̭á-> در برابر فعل گذرا grūs- «خواندن» *xrausa-> (امریک، 1968: 24؛ 32) که در آن تحول */s/ باستانی به /ś/ تحت تأثیر *-i̭á- آشکار است.

 

3-1-5- خوارزمی: در خوارزمی نیز ماده­های مضارع مجهول/گذرا که بازمانده­ی ماده­ی مضارع مجهول باستانی هستند وجود دارند که تأثیر *-i̭á- مجهول­ساز را نیز در آن­ها مشهود است، مانند: šnšȳ- «گمراه شدن، فراموش کردن» *fra-nas-i̭á-> از ریشه­ی √nas «تباه کردن» (صمدی، 1986: 198) که در آن شاهد کامی شدن */s/ باستانی به خاطر وجود -*i̭á- تبدیل به /š/ شده است.

 

3-1-6- بلخی: در زبان بلخی نیز می­توان مواردی از ماده­های مضارع مجهول/ناگذر یاد شده را یافت که *-i̭á- باستانی را در خود حفظ کرده­اند، مانند ماده­ی مجهول ριζ- «خوانده شدن، نامیده شدن» در کنار ραζ- «خواندن، نامیدن» *√raHz>(چونگ، 2007: 307) که ماده­ی مجهول بازمانده­ی ماده­ی مجهول *raz-i̭á- ایرانی آغازین و ماده­ی گذرای متناظر با آن بازمانده­ی ماده­ی *raz-a- ایرانی آغازین است.

 

3-2- به صورت یک پسوند مستقل در آمده و به ماده­ی مضارع افزوده شده و ماده­ی مضارع مجهول می­سازد، چنان که گفته شد سابقه­ی چنین ترکیبی به متون فارسی باستان باز می­گردد.

3-2-1- پهلوی اشکانی کتیبه­یی: این پسوند در کتیبه­های پهلوی اشکانی به صورت <ḥ> /ih/ در آمده است، مانند فعل krḥyd«کرده می­شود» در کتیبه­ی شاپور در کعبه­ی زردشت (ژینیو، 1972: 55) که متشکل از ماده­ی مضارع ، پسوند مجهول ساز <ḥ> و شناسه­ی سوم شخص مفرد است. شروو این ساخت را حاصل فارسی شدگی می­داند (شروو، 1986: 430) اما توجیه شروو نادرست به نظر می­رسد، چرا که ترجمه­ی فارسی میانه­ی این فعل (خط 24 کتیبه­ی شاپور در کعبه­ی زردشت) klyty است (ژینیو، 1972: 25) که به صورت باستانی *kṛyatai باز      می­گردد (باک، 1978: 226)، در این صورت اشتباه است که فکر کنیم صورت پهلوی اشکانی کتیبه دخیل از فارسی است. این صورت در پهلوی اشکانی کتیبه­یی را می­توان صورت مخصوص گویش کتیبه­یی پهلوی اشکانی به شمار آورد که متفاوت از پهلوی اشکانی تورفانی است، چرا که در پهلوی اشکانی تورفانی این پسوند وجود ندارد.

 

3-2-2- فارسی میانه: در گونه­های مختلف فارسی میانه پسوند باستانی *-i̭á- به دو صورت -īh- و -īy- (کهنتر) (شروو، 2009: 220) در آمده است: در فارسی میانه­ی کتیبه­یی به صورت  <-yḥ> برای ماضی مجهول، مانند فعل­های سوم شخص مفرد ماضی مجهول gwkʼnyh-y «ویران شد» و ʼpzʼdyh-y «افزوده شد» (باک، 1978: 187؛ 216). در زبور پهلوی به صور ت <-yd->، مانند فعل wcndydyndy  «به لرزه در می­آیند» (لرزانده می­شوند) (عریان، 1382: 28) که متشکل از ماده­ی مضارع wcnd-، پسوند مجهول­ساز -yd- و شناسه­ی سوم شخص جمع -yndy است. در فارسی میانه­ی زردشتی و تورفانی نیز همه جا این پسوند به صورت -ī̌h-باقی مانده است؛ بارتولومه این وند را تحول یافته از *-ii̭a-θṷa- ایرانی آغازین می­دانست (هنینگ، 1933: 210) اما اگر این صورت بازسازی شده­ی آغازین صحیح می­بود، باید در پهلوی اشکانی کتیبه­یی به صورت *-īf- و در گویش­های ایرانی شمال غربی نو به صورت *-īw- در می­آمد، چرا که گروه همخوانی */θṷa/ ایرانی آغازین به صورت /f/ در پهلوی اشکانی و /w/ در برخی گویش­های ایرانی شمال غربی در می­آید (پاول، 1998: 170). به نظر نگارنده  -ī̌h- در فارسی میانه و پهلوی اشکانی کتیبه­یی قابل تجزیه به دو جزء است: -ī- که بازمانده­ی *-i̭á- مجهول ساز ایرانی آغازین است و -h- که در واقع یک همخوان میانجی است و بین واکه­ی -ī- و واکه­ی آغازین شناسه­ها قرار می­گیرد، شاهد این کارکردِ -h-، به عنوان یک همخوان میانجی در پایان ماده­ی مضارع مختوم به -ī-، ماده­ی مضارعی مانند adīh- “به داخل آمدن” [*ati-√i->] در پهلوی اشکانی تورفانی و فارسی میانه (دورکین مایسترنرست، 2004: 26) است که -h- در پایان آن یک همخوان میانجی است. در متون پازند نیز به صورت -ih-  (زالمان، 1900: 270) ضبط شده است.

 

3-2-3- خوارزمی: این پسوند به صورت مستقل به خوارزمی نیز رسیده است، در فعل­هایی مانند βsȳ-*bad-s-i̭a->«بسته شدن» و m/nxsȳ-*ni-gud-s-i̭a-> «پنهان شدن» (صمدی، 1986: 31؛ 135) شاهد این هستیم که -ȳ-*-i̭á-> به صورت یک وند مستقل به پایان ماده­ی مضارع[ی که بازمانده­ی ماده­ی آغازی ایرانی آغازین است] افزوده شده است. دیگر زبان­های ایرانی شرقی میانه این پسوند مجهول ساز را ندارند.

4. پسوندمجهول­ساز*-i̭á-درزبان­هایایرانینو: این پسوند در زبان­های ایرانی نو نیز مانند زبان­های ایرانی میانه به دو صورت باقی مانده است:

4-1- به صورت مستتر در ماده­های ناگذر که بازمانده­ی ماده­های مجهول ایرانی آغازین هستند. این نوع ماده­ها که *-i̭á- باستانی را به نحوی در خود حفظ کرده­اند را در زبان­های گوناگون ایرانی شرقی و غربی نو می­توان یافت. در زیر مثال­هایی از هر دو گروه شرقی و غربی زبان­های ایرانی نو بررسی می­شوند:

 

4-1-1-مثال­هاییازایرانیشرقینو:پراچی: rhīz- «دراز کشیدن»*fra-razi̭á-، bel- «بسته شدن» *bad-i̭á->، ūzeh- «ماندن» *aṷa-zah-i̭á-> (مورگنشتیرنه، 1928: 53). آسی: хуинын «خوانده شدن» [*hṷan-i̭á->] در کنار хонын «خواندن» [*hṷān-ai̭á->] (آبایف، 1964: 43).

گروه شغنی: ماده­ی مضارع padvēθ- «جوش خوردن استخوان» بازمانده­ی ماده­ی مضارع مجهول *pati-badi̭a- «بسته شدن»، binī̌s-«گم شدن» و یغنابی: penaš- «گم شدن» هر دو از *apa-nas-i̭a-ایرانی آغازین (مورگنشتیرنه، 1974: 53؛ 20).

 

4-1-2- مثال­هاییازایرانیغربینو: زازایی: ماده­ی مضارع peyşen- بر اساس peyš- «برشته شدن» (تاد، 2002: 117) که بازمانده­ی ماده­ی مجهول *pač-i̭á- ایرانی آغازین از ریشه­ی *√pač «پختن» است. هورامی: ماده­ی مضارع مجهول gīr[ya-] «گرفته شدن» در برابر ماده­ی مضارع گذرا gēr- که اولی بازمانده­ی ماده­ی مضارع مجهول *gṛb-i̭á- و دومی بازمانده­ی ماده­ی مضارع *g(a)rb-ā̌i̭a- است (داده­های گویشی نگارنده). گورانی (کندوله­یی): ماده­ی مضارع hîzh[îa]- «دراز کشیدن» [هورامی: īž[ya]- ] (هادانک، 1930: 221) بازمانده­ی ماده­ی مضارع مجهول *ṛz-i̭á- ایرانی آغازین از ریشه­ی  *√raz«صاف شدن» است. کُردی سورانی: ماده­ی مضارع ناگذر piž[ē]- «پاشیده شدن» (مکنزی، ب، 1961: 231) بازمانده­ی ماده­ی مجهول *pṛš-i̭á- ایرانی آغازین از ریشه­ی  *√parš«پاشیدن»، کُردی کرمانجی: ماده­ی مضارع ناگذر biškiv- «شکفتن» (مکنزی، ب، 1961: 235) بازمانده­ی ماده­ی مجهول *ṷi-skaf-i̭á- ایرانی آغازین از ریشه­ی  *√skap«شکافتن». سیوندی: ماده­ی ناگذر/مجهول eškiy- «شکسته شدن» در کنار ماده­ی گذرا ešken- «شکستن» (ویندفور، 1991: 251)  که ماده­ی ناگذر/مجهول بازمانده­ی *škiδ- دوره­ی میانه و *skad-i̭á- ایرانی آغازین و ماده­ی گذرا بازمانده­ی   ماده­ی مضارع *skand-a- ایرانی آغازین و هر دو از ریشه­ی *√skand «شکستن» هستند. تاتی جنوبی: ماده­ی مضارع ناگذر tej- «دویدن» (یارشاطر، 1969: 247) که بازمانده­ی ماده­ی مضارع مجهول *tač-i̭á- ایرانی آغازین از ریشه­ی *√tač «تاختن» است.

 

4-2- به صورت یک پسوند مستقل باقی مانده و به ماده­ی مضارع افزوده شده و ماده­ی مضارع مجهول و ناگذر می­سازد. در زبان­های ایرانی شرقی نو و برخی از زبان­های ایرانی غربی نو برای ساخت مجهول از ماده­ی مجهول صرفی استفاده نمی­شود، بلکه ساختی اطنابی، متشکل از صفت مفعولی و یک فعل کمکی (معمولاً به معنی «آمدن»، «شدن» یا «رفتن») به کار می­رود مانند: آسی: از صفت مفعولی به علاوه­ی فعل کمکی цæуын «رفتن» (آبایف، 1964: 43)، پراچی: از صفت مفعولی ساخته شده با -en و فعل کمکی čh-/čhī  «رفتن، شدن» (کیفر، 2009: 707)، بلوچی: از صفت مفعولی فعل گذرا به علاوه­ی صرف فعل کمکی būtin «بودن، شدن» (آخنف، 2006: 199). این زبان­ها فاقد پسوند صرفی مجهول ساز تحول­یافته از *-i̭á- باستانی هستند، اما بعضی از زبان­ها و گویش­های ایرانی غربی این پسوند را به صورتی مستقل برای ساخت صرفی ماده­ی مجهول حفظ کرده­اند.

 

4-2-1- پسوندمجهولساز*-i̭á-درزبان­هایایرانیشمالغربینو: گورانی-زازا: در گویش هورامی به صورت -ya- (ماضی: -y-ā-) (داده­های گویشی نگارنده)، در گورانی کندوله­یی به صورت -y/îa- (ماضی: -y/îā-) (هادانک، 1930: 183) [/a/ در پایان صورت­های هورامی و کندوله­یی افزونه­یی است که به پایان تمام ماده­های مختوم به /ī/ در این گویش­ها می­پیوندد و در واقع صورت هورامی و کندوله­یی این پسوند -ī- و -î- است]، در گورانی باجلانی به صورت -y- (ماضی: -y-ā-) که ممکن است در مضارع مجهول یک -in-نیز بگیرد و به صورت -iny- درآید (مکنزی، 1956: 421)، در زازایی به صورت -y- (ماضی: -y-a-) (تاد، 2002: 77) و در سیوندی به صورت -y- (ویندفور، 1991: 247) در آمده است. تالشی-آذری: در تالشی (گونه­ی تالشی مرکزی) به صورت -i-(ماضی: -st-) (رضایتی، 1390: 18) و در گویش­های تاتی جنوبی به صورت -i- (ماضی: -i-ast-و-est-) (یارشاطر، 1969: 244). گویش­های ایرانی مرکزی: در گویش کلیمیان همدان به صورت -i- (ماضی: -i-ā-) (استیلو، 2003: 625)، در گویش­های اطراف کاشان به صورت -y(a)- (ویندفور، 1991: 245) ، در الویری به صورت -i- (ماضی: -i-ast-) (یارشاطر، 1984: 244)، در اموره­یی به صورت -i- (ماضی: -iā-) (لکوک، 1984: 247). گویش­های کُردی: در کُردی شمالی وجود ندارد، در کُردی جنوبی به صورت -yē-(ماضی: -yâ-) [احتمالاً دخیل از گورانی] و در کُردی مرکزی به صورت -rē- (ماضی: -rā-) که به قیاس با صورت مضارع مجهول فعل پُر کاربرد ka- «کردن»: kirē-«انجام شدن» [*kṛi̭a- + -ī̌h->] و تعمیم آن به دیگر ماده­های مضارع گذرا به وجود آمده است (مکنزی، الف،1961: 85). این پسوند به صورت دیگری نیز در کُردی باقی مانده است؛ در گویش­های کُردی ماده­های مضارع ناگذر بسیاری وجود دارند که مختوم به -ē- هستند مانند: dir̄ē-«پاره شدن» در برابر dir̄- «پاره کردن» (مکنزی، ب،1961: 235) این -ē- در کُردی امروز یک پسوند نیست اما در گذشته­ی زبان کُردی یک پسوند (احتمالاً به صورت *-ih-) بوده و کارکرد مجهول سازی داشته است اما به مرور این ماده­های مجهول تبدیل به ناگذر شده­اند.

 

4-2-2- پسوندمجهولساز*-i̭á-درزبان­هایایرانیجنوبغربینو: در فارسی نو این پسوند وجود ندارد اما در متون فارسی- یهودی به صورت -יד- <-yh-> (زالمان، 1900: 275) دیده می­شود. در لُری شمالی (فِیلی) به صورت -iy- (ماضی: -es-) (داده­های گویشی نگارنده) و در لُری بختیاری به صورت -eh- (ماضی: -est-) (طاهری، 1385: 89) وجود دارد. صورت محافظه­کار -eh- در بختیاری   می­تواند دلیلی باشد بر اینکه صورت <-yh-> فارسی میانه نیز باید -ih- (با /i/ کوتاه) آوانویسی شود و صورت ضبط شده در پازند (-ih-) درست است.

 

5- نتیجه

الف- پسوند مجهول­ساز *-i̭á- در زبان­های ایرانی تحولات زیادی را از سر گذرانده که این تحولات را در کل می­توان به دو دسته تقسیم کرد: 1- این پسوند به صورت مستتر و در خلال ماده­های مجهول ایرانی آغازین که به صورت ماده­های مجهول/ناگذر به دوره­ی میانه و نو رسیده­اند به دوره­های بعدی رسیده و تحولات خاصی را از سر گذرانده است. 2- این پسوند به صورت یک پسوند مستقل و با همان کارکرد مجهول­سازی باستانی به دوره­های بعدی رسیده است.

ب- درشماریاززبان­هایایرانیغربیبرخلاففارسینوازساختیصرفیجهتفعلمجهولاستفادهمی­شود.



[1].Proto-Iranian

[2].gerundive

[3].class

[4].Inchoative