Document Type : Research Paper
Authors
1 Assistant Professor, Department of Ancient Iranian Culture and Languages, University of Tehran
2 PhD student, Department of Iranian Studies, University of Indiana
Abstract
Time, aspect, person, number and active and middle voices are the categories based on which the verbal structure of the ancient Iranian languages are studied. According to the prevailing viewpoint, middle voice is the means by which a transitive root is changed to an intransitive one. This viewpoint has its origin in the verbal roots transitive when conjugated in the active voice and intransitive when in the middle, whereas a closer study of the verbal structure of ancient Iranian languages displays features challenging the validity of the current viewpoint. This article analyzes the general structure of middle verbs as an introduction to the study and re-categorization of the Younger Avestan middle verbs is to appear in another article.
Keywords
- مقدمه
اوستایی، زبان متون مقدس زرتشتی، یکی از زبانهای شاخۀ هندوایرانی از مجموعه زبانهای هندواروپایی است. یسن ها، ویسپرد، یشتها، وندیداد و خرده اوستا بخشهای گوناگون اوستای موجود را تشکیل میدهند که خود تنها پارهای از اوستای بیست و یک نسکی ساسانی است. این بخشها از ویژگیهای زبانی یکدستی برخوردار نیستند، از این رو به لحاظ تاریخی به دو گروه تقسیم شده اند. اوستای کهن شامل گاثاها (یسنهای 28-34، 43-51 و 53) و یسن هپتنگهایتی (یسنهای 35-41)، دعاهای یثااهوویریو (یسن 27، 13) و ایریما ایشیو (یسن 54، 1) است. سایر بخشها اوستای نو را تشکیل میدهند. در مورد زمان تقریبی زندگی اشو زرتشت و تاریخ نگارش بخشهای گوناگون متون اوستایی دیدگاه های گوناگونی وجود دارد. در مجموع، متأخرترین این دیدگاه ها تاریخی بین 1200 تا 400 پیش از میلاد را مدٌ نظر دارند.[1]
فعل در زبان اوستایی[2] همچون دیگر زبانهای باستانی هندواروپایی، ویژگیهایی چون زمان[3]، نمود[4]، شخص و شمار و همچنین دو جهتِ[5] اکتیو[6] و میانه[7] را داراست. همانگونه که در بخش نخست این مقاله آمد، کلنس در فصل نخست کتاب خود، فعل اوستایی (1984: 13-81)، افعال میانۀ اوستایی را با تمرکز بر تمایز بین دو جهت اکتیو و میانه مورد بررسی قرار داده، آنها را در پنج دستۀ میانۀ بازتابی[8]، بازتابی غیرمستقیم[9]، متقابل[10]، مجهول[11] و دینامیکی[12] طبقهبندی کرده است. نگارندگان افعال میانۀ اوستای جدید را در پرتوی پژوهشهای نوین بر روی افعال میانۀ زبانهای هندواروپایی (از جمله کولیکوف 2007 الف و ب، 2011 و کمر 1993) مورد بررسی قرار دادند و آنها را به گونهای دیگر دسته بندی کردند. این دسته بندی، که موضوع مقالۀ حاضر است، شاید در موارد متعددی ظریفتر و گویاتر از دسته بندی کلنس باشد.
2- افعال میانه در اوستای جدید
نگارندگان تلاش کردند تا ریشههای فعلی میانۀ اوستای جدید[13] را در یکی از بافتهای پنجگانۀ میانه (بافتهای مجهول، بازتابی، متقابل، ضدواداری و وارونه) و یا در یکی از هشت گروه افعال ذاتاً میانه (افعال بدنی، فکری، خودگزارشی، خودبهر، ذاتاً متقابل، خودجوش، احساسی و گفتاری احساسی) قرار دهند.
چنانکه پیشتر اشاره شد، تعاریف بافتهای میانه و افعال ذاتاً میانه بر اساس مطالعات کلی صورت گرفته بر روی زبانهای هندواروپایی ارائه شده است. دور از ذهن نیست که هر یک از زبانهای فرزند، در مبحث بافتها و افعال ذاتاً میانه در حالی که از روند کلی ترسیم شده پیروی میکند، روند ویژۀ خود را نیز داشته باشد.
نگارندگان پس از بررسی ریشههای فعلی و شواهد میانۀ اوستایی به این نتیجه رسیدند که در زبان اوستایی علاوه بر بافتهای پنجگانۀ میانه و افعال هشتگانۀ ذاتاً میانه، تعدادی دیگر از بافتها و گروههای فعلی نیز با پایانههای میانه نشاندار میشوند. این بافتها عبارتند از[14]: مجهول تعمیمیافته، ضدمجهول[15]، بازتابی تعمیمیافته، متقابل تعمیمیافته، ضدواداری تعمیمیافته، جمعی، زنجیرهای و حسیِ محرک محور[16]. گروههای فعلی نیز عبارتند از: گفتاری پایگاهی[17]، افعال ایستا[18] و افعال «آیینی»[19].
3- الف- بافتها
3- الف-1- بافت مجهول تعمیم یافته: در بافت مجهول یک شرکتکنندۀ خاص با نقش معنایی کنندۀ فعل وجود دارد، اما چون تاکید گوینده بر روی پذیرندۀ فعل است، کنندۀ فعل ذکر نمیشود یا بر حالت نحوی مفعول غیرمستقیم تصویر میشود. در زبان اوستایی، نوع دیگری از بافت مجهول، که بافت مجهول تعمیمیافته نامیده شده، نیز با پایانههای میانه نشاندار میشود. در بافت مجهول تعمیمیافته، کنندۀ فعل یک شرکتکنندۀ خاص نیست بلکه در حالت کلی، هر فردی میتواند کنندۀ فعل باشد. این بافت به خصوص در مواردی که به ویژگیِ خاصی در پذیرندۀ فعل اشاره میشود، کاربرد دارد. در متون بررسیشده دو مورد از این بافت مشاهده شد. نمونهای از بافت مجهول تعمیمیافته عبارت است از: vaŋhuš haomō yaθa xarənte (Y. 9.16) «هوم نیک است هنگامی که آن را مینوشند.» در واقع، اندیشهای که این بافت القا میکند این است که مستقل از اینکه کنندۀ فعل (= نوشندۀ هوم) چه کسی باشد، پذیرندۀ فعل (= هوم) دارای یک ویژگیِ خاص است.
3- الف-2- بافت ضدمجهول: در بافت ضدمجهول، پذیرندۀ فعل نسبت به بافت خنثی تنزل مقام مییابد و بر حالت نحوی مفعول غیرمستقیم تصویر میشود و یا اصلاً از ساختار جمله حذف میشود. از آنجا که این فرآیند تقریباً عکس فرآیندی است که در بافت مجهول رخ میدهد، این بافت را ضدمجهول مینامند. اندیشهای که بافت ضدمجهول در خود حمل میکند همیشگی بودن و عادتی بودن انجام فعل توسط فاعل است.[20] از دیدگاه کولیکوف (2011، 393) زبان روسی از معدود زبانهایی است که در کنار بافتهای میانۀ پنجگانه، بافت ضدمجهول را نیز با نشانگر میانه نشاندار میکند. از این بافت دو مورد در متون بررسیشده یافته شد. نمونه ای از بافت ضدمجهول جملۀ زیر است: spā ahąmbaoδəmnō (Vd. 13.35) «سگ محرومشده از حس بویایی». در این جمله به سگی اشاره میشود که حس بویایی ندارد. بنابراین مستقل از مفعول فعل «بوییدن» هیچ چیز را نمیتواند ببوید.
3- الف-3- بافت بازتابی تعمیم یافته: در بافتهای بازتابی، کنندۀ فعل و یکی از شرکتکنندههای فعل یکی هستند: در بافت بازتابی مستقیم، کنندۀ فعل و پذیرندۀ فعل و در بافت بازتابی خودبهر، کنندۀ فعل و بهرهور یکی هستند. به نظر میرسد در زبان اوستایی تعاریف این بافتها گسترش یافتهاند؛ مثلاً در مورد بافت بازتابی مستقیم، بافتهایی که در آنها پذیرندۀ فعل، «خودِ» کنندۀ فعل نیست، بلکه بدن یا عضوی از بدن و یا در حالتی کلیتر، یکی از وابستههای کنندۀ فعل است نیز جزءِ بافت بازتابی مستقیم تلقی شده و بنابراین، فعل با پایانههای میانه صرف میشود. منظور از وابستههای کنندۀ فعل هر چیزی است که در یک رابطۀ اضافی با کنندۀ فعل قرار میگیرد. در میان جملات بررسیشده توسط نگارندگان، بیست و یک مورد از چنین بافتی یافت شد. نمونهای از بافت بازتابی مستقیم تعمیمیافته عبارت است از: frā srīra zūš sispata (Yt 5.7) «آن زیبا (= ایزد اناهیتا) اسبهایش را به جلو میراند. »[21] جملۀ زیر نمونهای از بافت بازتابی خودبهر تعمیمیافته است: yō mąm Xāstąm nōiţ baxšahe āaţ mąm tūm fšaoniiehe nāiryå vā puθrahe haoyå vā maršuyå(Y. 11.1) «(از زبان گاو:) (ای) کسی که مرا، هنگامی که پختهام، بخش نمیکنی، بلکه مرا پروار میکنی برای زن یا فرزند یا شکمِ خود.»
3- الف-4- بافت متقابل تعمیمیافته: در بافت متقابل یک رابطۀ قرینه بین کنندۀ فعل و پذیرندۀ فعل وجود دارد. در زبان اوستایی، بافتهایی که در آنها یک رابطۀ قرینه میان پذیرندههای فعل با یکدیگر وجود دارد نیز جزءِ بافتهای متقابل محسوب میشوند و بنابراین، فعل با پایانههای میانه صرف میشود. از این بافت، یک مورد مشاهده شد: haṇdarəzaciţ haṇdarəzaiiən aēte yōi mazdaiiasna zastahē paoirīm haṇdarəzaiiaṇta(Vd. 9.49) «باشد که مزدیسنان او را با بند ببندند. نخست دستهایش را به هم ببندند.» در این جمله دو بافت خنثای قرینه را میتوان اینگونه بیان کرد : این دستش را به آن دستش ببندند و آن دستش را به این دستش ببندند. پس در واقع محور تقارن دو بافت خنثای قرینه، رابطۀ میان دو پذیرندۀ فعل با یکدیگر است.
3-الف-5- بافت ضدواداری تعمیمیافته: چنانکه پیش از این اشاره شد، ویژگی مهم بافت ضدواداری این است که فاعل در حالی که کنندۀ فعل نیست، اما کنندۀ فعل نمایانده میشود و هیچ اشارهای حتی ضمنی به کنندۀ اصلیِ فعل نمیشود. در زبان اوستایی این بافت به نحو جالبی تعمیم یافته است؛ یعنی در مواردی گوینده قصد دارد بر این امر تاکید کند که اگرچه فاعلِ جمله کنندۀ فعل است ولی به دلیل تواناییای که فرد دیگری به فاعل داده، او قادر به انجام کار است و نه در اثر تواناییِ خود. به عبارت دیگر، گویا «فعل از فاعل شروع نمیشود». در این موارد، گوینده فعل را به صورت میانه صرف میکند. از آنجا که در این بافت، به یک معنا فاعل کنندۀ اصلیِ فعل نیست، میتوان آن فرد دیگر را کنندۀ اصلی فعل دانست. همین ویژگی است که موجب میشود این بافت به بافت ضدواداری نزدیک باشد و در نتیجه در زبان اوستایی فعل در این بافت نیز با پایانههای میانه صرف شود. در متون بررسیشده شانزده مورد از چنین بافتی مشاهده شد. جملۀ زیر نمونهای از بافت ضدواداری تعمیمیافته است: aēšąm aspåŋhō … raom vāṣ̌əm vāṣ̌aiiaṇte(Yt. 17.12) «اسبانی که ... گردونۀ تندرو را میبرند.» در فعلِ «بردن گردونه»، در واقع کنندۀ اصلیِ فعل فردی است که بر گردونه سوار است و اسبها را به جلو میراند. بنابراین، اسبها تحت تأثیر فرد هدایتکنندۀ گردونه است که میتوانند گردونه را به پیش ببرند.
3- الف-6- بافت جمعی: بافت جمعی در ارتباط نزدیکی با بافت متقابل قرار میگیرد.[22] چنانکه از تعریف بافت متقابل بر میآید، هر بافت متقابل دو یا چند فاعل دارد و هر فاعل دارای دو نقش معنایی است: کنندۀ فعل و پذیرندۀ فعل. هر بافت جمعی نیز دو یا چند فاعل دارد و هر فاعل دارای دو نقش معنایی است: کنندۀ فعل و همراهیکنندۀ فاعل دیگر. به عبارت دیگر، یک بافت جمعی بیانگر این است که دو یا چند نفر کاری را به طور جمعی انجاممیدهند در حالی که در بافت متقابل، دو یا چند نفر کاری را بر روی هم انجام میدهند. در متون بررسی شده سه مورد از چنین بافتی مشاهده شد. جملۀ زیر نمونهای از بافت جمعی است: nōiţ mąm vīspe yazatåŋhō anusəṇtəm fraorəciṇta āaţ mąm aēuuō zaraθuštrō anusəṇtəm apaiieiti (Yt. 17.19) «همۀ ایزدان با هم مرا بر خلاف ارادهام نراندند، ولی زردشت، تنها، مرا بر خلاف ارادهام راند.»[23]
3- الف-7- بافت زنجیرهای: بافت زنجیرهای نیز در ارتباطی نزدیک با بافت متقابل قرار میگیرد.[24] هر بافت زنجیرهای متشکل از چندین بافت خنثای همسان است که ارتباط این بافتها با یکدیگر همچون ارتباط حلقههای یک زنجیر با یکدیگر است. مثال: دانش آموزان همدیگر را در یک صف دنبال میکنند.
در بافت زنجیرهای، بیشتر از دو فاعل وجود دارد و درست همانند بافت متقابل، هر فاعل دارای دو نقش معنایی است: کنندۀ فعل و پذیرندۀ فعل؛ اما تفاوت در این است که در بافت زنجیرهای هر فاعل دارای نقش معناییِ کنندۀ فعل در ارتباط با شرکتکنندۀ «پیش» از خود و دارای نقش پذیرندۀ فعل در ارتباط با شرکتکنندۀ «پس» از خود است. در متون اوستای جدید دو مورد از این بافت مشاهده شد. نمونهای از بافت زنجیرهای جملۀ زیر است: āaţ yimāi xšaθrāi θrisatō zima +haṇjasəṇta (Vd. 2.8) «آنگاه بر پادشاهی جمشید سیصد زمستان سپری شدند.» ریشۀ gam- به معنای «رفتن» وقتی در یک بافت زنجیرهای قرار میگیرد، معنای «یکی پس از دیگری رفتن = سپری شدن» میدهد.
3- الف-8- بافت حسی محرکمحور: تمایل اکثر زبانها به این سوی است که افعال حسی را در یک بافت شبه خنثی به کار برند، یعنی حسکننده را بر حالت نحوی فاعل و محرک را بر حالت نحوی مفعول مستقیم تصویر کنند (مانند جملۀ من او را دیدم که در آن فعل حسیِ «دیدن» در یک بافت شبه خنثی به کار رفته است). وقتی افعال حسی در یک بافت شبه خنثی قرار میگیرند، با پایانههای اکتیو صرف میشوند. اما برای افعال حسی بافت دیگری هم میتوان متصور شد. اساس این بافت بر روی محرک بنا میشود و به همین دلیل، بافت حسیِ محرک-محور نامیده میشود. در این بافت، محرک بر حالت نحویِ فاعل تصویر میشود و حسکننده از جمله حذف میشود. در متون بررسیشده یک مورد از این بافت مشاهده شد که ذیلاً میآید: hubaoiδiš baoδaite nmānəm (Yt. 17.6) «خانه بوی خوب میدهد.»
3- ب- گروههای فعلی
3- ب-1- افعال گفتاری پایگاهی: افعال گفتاری پایگاهی آن دسته از افعال گفتاری هستند که فقط بر معنای گفتن دلالت نمیکنند بلکه مقام و جایگاه والای فاعل را نیز در معنای خود مستتر دارند. برای نمونه میتوان به ریشۀ aoj- به معنای «گفتن» اشاره کرد که به نظر میرسد در مواردی به کار رفته که فاعلِ فعل گفتاری از مقام و منزلت والایی برخوردار بوده است. دیدگاه بارتلمه در خصوص این گروه از افعال در همین راستاست، درحالیکه به اعتقاد کلنس فعلی مانند aoj- زمانی بکار رفته که «بر خواندن متون دینی» مورد نظر بوده است. از میان افعال ذاتاً میانۀ هشتگانه، افعال گفتاری پایگاهی با افعال گفتاری احساسی نزدیکی بیشتری دارند. همان طور که افعال گفتاری احساسی حس گوینده را در معنای خود منتقل میکنند، افعال گفتاری پایگاهی نیز مقام و جایگاه فاعل را در معنای خود مستتر دارند. در متون بررسیشده سه ریشۀ فعلی از این گروه یافت شدند. (V 2.22) āaţ aoxta ahurō … yimāi yima srīra «آنگاه اهوره به جم گفت: ای جم زیبا».
3- ب-2- افعال ایستا: افعال ایستا در مقابل افعال پویا[25] قرار میگیرند. این افعال بر انجام عملی دلالت نمیکنند بلکه وضعیت یک موجود را بیان میکنند. در زبان پارسی میتوان به افعال ایستای «بودن» و «داشتن» اشاره کرد. با بررسی ریشههای فعلیِ میانه در زبان اوستایی مشاهده شد که تعداد زیادی از افعال ایستا با پایانههای میانه صرف میشوند.
3- ب-3- افعال آیینی: گروه افعال آیینی شامل آن دسته از افعالی است که در آنها فاعل به منظور ستایش یکی از ایزدان یا درخواست کمک از آنها، آیینی را به جا میآورد. برای نمونه میتوان به ریشۀ yaz- به معنای «قربانی کردن» اشاره کرد. از میان افعال ذاتاً میانۀ هشتگانه، افعال آیینی با گروه افعال خودبهر نزدیکی بیشتری دارند. چنانکه گفته شد، افعال خودبهر ذاتاً به گونهای هستند که کنندۀ فعل، آنها را برای خود انجام میدهد. در مورد افعال آیینی هم نتیجۀ فعل فقط به فاعل بر میگردد.
3- پ- معرفی افعال میانه در اوستای جدید: بافتها و گروههای فعلی ذاتاً میانه که در زبان اوستایی با پایانههای میانه نشاندار میشوند، عبارتند از:
1. مجهول، مجهول تعمیمیافته، ضدمجهول
2. بازتابی مستقیم، بازتابی مستقیم تعمیمیافته، بازتابی غیرمستقیم، بازتابی خودبهر، بازتابی خودبهر
3. تعمیمیافته
4. ضدواداری، ضدواداری تعمیمیافته
5. متقابل مستقیم، متقابل غیرمستقیم، متقابل تعمیمیافته
6. جمعی
7. زنجیرهای
8. حسیِ محرک محور
9. گروههای فعلیِ ذاتاً میانه:
- افعال ذاتاً میانۀ مرتبط با بافت بازتابی مستقیم:
- افعال بدنی: - آراستن بدن
- حرکات غیرانتقالی
- تغییر در وضعیت بدن
- حرکات انتقالی
- افعال فکری
- خودگزارشی
- افعال ذاتاً میانۀ مرتبط با بافت بازتابی خودبهر: خودبهر
- افعال ذاتاً میانۀ مرتبط با بافت متقابل: ذاتاً متقابل
- افعال ذاتاً میانۀ مرتبط با بافت ضدواداری: خودجوش
- افعال ذاتاً میانۀ مرتبط با بافت وارونه:
- احساسی
- گفتاری احساسی
10. افعال گفتاری پایگاهی
11. افعال ایستا
12. افعال آیینی
در مجموع 133 ریشۀ فعلی، دربرگیرندۀ 11 ریشۀ فقط میانه، 11 ستاک نامی فقط میانه و 111 ریشۀ فعلی هم میانه و هم اکتیو مورد بررسی قرار گرفتند. بجز برخی موارد[26]، همۀ ریشهها و جملههای دربردارندۀ افعال میانه در یکی از 16 بافت میانه[27] یا 14 گروه فعلیِ ذاتاً میانه[28]، جای گرفتند. البته در موارد معدودی نیز در شناسایی نوع فعل ابهام جدی وجود دارد.[29] در برابر بسیاری از 133 فعل بررسیشده میتوان نمونههای دربردارندۀ شواهد اکتیو را نیز قرار داد.[30] فعلهای میانه بررسیشده در اوستای جدید ذیلاً طبقهبندی شدهاند:[31]
1) بافت بازتابی:
¾ 1ar-(3), 2ci-(3), pā-(3), pī-(3), bar-(3)1, bud-(3) 1, mā-(3), yāh-(3), raz-(3) 1, stā-(3) 1, har-(3)
- بافت بازتابی مستقیم تعمیمیافته:
¾ aojaiia-(2), āz-(3)1,1iš-(3)1, guz-(3)1, grab-(3)1, θβars-(3), 1dar-(3)1, 1dā-(3)1, 1par-(3), 3par-(3), frād-(3), baṇd-(3), buj-(3), brī-(3), vad-(3)1, vard-(3), 1vid-(3)1, raz-(3)2, uruuis-(3)1, spā-(3), snā-(3)
- بافت بازتابی غیرمستقیم:
¾ az-(3)1, 1dā-(3)2, dis-(3), draṇj-(3), bar-(3)2, yam-(3)1
- بافت بازتابی خودبهر:
¾ 1iš-(3)2, 2kan-(3), kar-(3), xšnu-(3), guz-(3)2, grab-(3)2, jan-(3), 1ji-(3), 2ji-?(3), 1dā-(3)3, diz-(3), pac-(3), pazd-(3), fras-(3)1, nas-(3),2mar-(3)1, mrū-(3)1, yam-(3)2, yaz-(3)1, vāstriia-?(2), 2vid-(3)1, sąh-(3), stā-(3) 2, 2zan-(3), han-(3), hu-(3)1
- بافت بازتابی خودبهر تعمیمیافته:
¾ 1iš-(3) 3, fšaoniia-(2)
2) افعال ذاتاً میانه مرتبط با بافت بازتابی
- افعال بدنی:
- آراستن بدن:
¾ 1miz-(3), 3vah-(1), 2K(ii)ā-(3)
- حرکات غیرانتقالی:
¾ srī-(3)1
- تغییر در وضعیت بدن:
¾ āh-(1), sī-(1), zā-(1)
- حرکات انتقالی:
¾ car-(3)1, duuar-(3), vaxš-?(3)1, vaz-(3)1, zbar-(3)
- افعال فکری:
xraθβa-(2), ciš-(3), 1dā-(3)4, bud-(3)2, man-(3)
- افعال خودگزارشی: Ø
- افعال خودبهر:
¾ 2var-(1) , 2par-(3)1, bar-(3)3
- افعال آیینی:
¾ 1dā-(3)5, bar-(3)4, yaz-(3)2, zū-(3)1
3) باقت متقابل
- متقابل مستقیم:
¾ fras-(3)2, hac-(3)
- متقابل غیرمستقیم: Ø
- متقابل تعمیمیافته:
¾ darz-(3)
- جمعی:
¾ gam-(3)1, bar-(3)5, varc-(3)
- زنجیرهای:
¾ gam-(3) 2, 1ci-(3)1
4) افعال ذاتاً میانه مرتبط با بافت متقابل
- افعال ذاتاً متقابل:
¾ fras-(3)3, bar-(3)6, raz-(3)3
5) بافت ضدواداری
- ضدواداری:
¾ tac-(3), fru-(3)1, mad-(3)1
- ضدواداری تعمیمیافته:
¾ xsā-(3), caš-(1), θaṇj-(3), θrā-(1), daxš-(3), fiiah-(3), nī-(3), mrū-(3)2, vaz-?(3)2, vār-(3), vāšaiia-(2), 1star-(3), stu-(3)1, snij-(3), srasc-(3), hu-(3)2
6) افعال ذاتاً میانه مرتبط با بافت ضدواداری
- افعال خودجوش:
¾ Xap-(3), gar-(3), fru-(3)2, vaxš-(3)2, 2rud-(3), huš-(3)
7) بافت مجهول
- مجهول:
¾ 2ar-(3), az-(3)2, 2ah-(3), āz-(3)2, 2iš-(3), ū-(3), jad-(3), 1dar-(3)2, 1dā-(3)6, 2par-(3)2, baj/baxš-(3), bar-(3)7, mad-(3)2, 2mar-(3)2, mrū-(3)3, vaēna-(3), vac-(3), vad-(3)2, van-(3), vī-(3), 1vid-(3)2, uruuis-(3)2, sac-(3), stu-(3)2, spas-(3), srī-(3)2, sru-(3), 1zan-(3), 1zar-(3), zū-(3)2, harz-(3), hu-(3)3
- مجهول تعمیمیافته:
¾ Xar-(3), 1ci-(3)2
8) بافت وارونه[32]
- افعال احساسی:
¾ garz (1), nād-(1)
- افعال گفتاری-احساسی Ø
- افعال گفتاری-پایگاهی
¾ aoj-(1), vāša-(2), viiāxmaniia-(2)
9) بافت حسی محرک محور
- حسی محرک محور:
¾ bud-(3)3
10) بافت ضدمجهول:
- ضدمجهول:
¾ bud-(3)4, 2vid-(3)2
11) افعال ایستا:
¾ aŋhuiia-(2), is-(1), xšā-(3), car-(3)2, tū-(3), paiθiia-(2), ram-(3), ruc-(3), stā-(3)3, humana?ha-(2)
4- نتیجه
همانگونه که در ابتدای مقاله آمد، کلنس تنها پژوهشگری است که به مبحث فعلهای میانه در زبان اوستایی پرداخته و تمامی این فعلها را در پنج گروه طبقه بندی نموده است. با آنکه در پژوهش حاضر تنها فعلهای میانه در اوستای جدید مورد بررسی قرار گرفتهاند، اما نتایجی که حاصل گردید به روشنی نشان داد که طبقه بندی کلنس به هیچ روی کامل نبوده، به بازنگری بنیادین نیاز دارد. به منظور تعیین دقیقتر حوزۀ کاربرد پایانهای میانه در زبان اوستایی، باید تمامی ریشههای فعلیِ میانه همراه با کلیۀ شواهد آنها مورد بررسی قرار گیرند. بی تردید بررسی ساختار افعال میانه در زبانهای خویشاوند از ضروریات درک این ساختارها در زبان اوستایی است. کولیکوف در سه اثر ارزشمند خود (2007 الف، ب) و (2006)، به ترتیب تحول درزمانی نشانگرهای سه بافت بازتابی، متقابل و مجهول در زبان ودایی را بررسی کرده است. در زبانهای هندوآریایی با ضعیف شدن کارکردهای پایانۀ میانه، برای نشاندار کردن هر یک از بافتهای نامبرده، نشانگرهای جداگانهای به وجود آمدند. پژوهش مشابهی میباید برای زبان اوستایی انجام گیرد.
پرسشهای موجود عبارتند از: 1) در زبان اوستایی، برای بیان بافتهای بازتابی، متقابل و مجهول به چه میزان از پایانههای میانه استفاده میشود؛ 2) نشانگرهای جدید برای بیان این بافتها چه هستند، و 3) این نشانگرهای جدید به چه میزان جایگزین پایانههای میانه شدهاند.
فهرست نشانه های اختصاری:
Vyt : Vištāsp Yašt, V: Vidēvdād, Vr: Visprad, Y : Yasna, Yt : Yašt
[1] .برای برخی از مهمترین پژوهشها خواننده میتواند به منابع زیر مراجعه کند: شروو 1994: 199-243؛ گرشویچ 1995: 1-29؛ پیانکوف 1996: 3-23؛ نیولی 2000؛ کلنس 2001: 171-184؛ شاپور شهبازی 2002: 7-45.
[2] .برای مفاهیم بنیادی رجوع به بخش نخست این مقاله که در شمارۀ پیشین به چاپ رسید، ضروریست.
[3].time
[4].aspect
[5].voice
[6] .از آنجا که برای واژۀ active برابر پارسی مناسبی وجود ندارد، در این مقاله به ناچار از همین واژه استفاده شد.
[7].middle
[8].le moyen réfléchi
[9].le moyen réfléchi indirect
[10].le moyen réciproque
[11].le moyen passif
[12].le moyen dynamique
[13] .گردآوری ریشههای فعلی میانه در اوستای جدید بر اساس دو اثر کلنس 1984 و 1995 صورت گرفت. همچنین در گردآوری جملههای دربردارندۀ شواهد اکتیو و میانۀ مربوط به هر ریشه نیز در بیشتر موارد به جملات ذکر شده در فصل نخست کتاب کلنس 1984 بسنده شد. در مواردی که نیاز به بررسی جملات بیشتری بود، کتاب بارتلمه 1904 مورد بررسی قرار گرفت.
[14] .نام بافت ضدمجهول از کتاب کولیکوف 2011 و نام بافتهای جمعی، زنجیرهای و حسی محرک محور از کتاب کمر 1993 گرفته شده است. نام سایر بافتها و گروههای فعلی توسط نگارندگان وضع شده، برابر لاتین آنها نیز generalized reflexive diathesis، generalized reciprocal diathesis ، generalized anti-causative diathesis و generalized passive diathesis خواهد بود.
[15] .از این میان، گروههای جمعی، زنجیرهای، حسیِ محرک محور و ضدمجهول پبشتر در زمرۀ افعالی آمده بودند که در ساختار میانه قرار نمیگرفتند. رک 2-2-7 و نیز 5-الف-8.
[16]. stimulus-based perceptive diathesis
[17] .نگارندگان برای این واژه برابرِ positional speech action را پیشنهاد میکنند.
[18].stative verbs
[19] . نگارندگان برای این واژه برابرِ ritual verbs را پیشنهاد میکنند.
[20] . برای مثال نک نمایه 11 در بخش نخست مقاله.
[21].Humbach-Ichaporia, 1998, 122: “(Anāhitā) paraded with her beautiful adornments”.
[22] . نک نمایه 13 در بخش نخست مقاله.
[23] . معنای ریشه مطابق با معنایی است که بارتولومه (ستون 1366) برای آن ذکر کرده است.
[24] . نک نمایه 14.
[25].dynamic verb
[26].vāstraiia-[Vyt 41](مرتع ایجاد کردند), [Vyt 14-17](بچراند = کاملاً سیرکند). vīmāδaiia-?[V 7.38; V 7.38, 40]
در مورد این فعل همچنین رک کلنس 1984: 133 و بارتلمه ستون 1415.
2.gar-: gərəṇte[Vr 4.1]( درود میفرستند). 1ji-: jiγaēša [Y 62.10]( زندگی کنی). sciṇd-: sciṇdaiiaδβəm [Yt 1.27]((در هم شکنید. sru-: susruiiē [Yt 17.17](شنیده ام). hac-: hācaiiene[Yt 5.18par](همراه کنم).
[27] . در میان شواهد بررسی شده هیچ موردی از بافت متقابل غیرمستقیم تشخیص داده نشد.
[28] . در میان شواهد بررسی شده هیچ فعلی از گونۀ گفتاری احساسی و خودگزارشی دیده نشدند.
[29]. Active: 1man-: maniia manaŋhō [در ذهن (خود) میاندیشم](Yt10.106). Middle: 1miz-: maēsma maēzaiiaṇta [ادرار را ادرار کنند](V8.13), vaz-: vāṣ̌əm srīrəm vauuazānəm[حرکت کننده با گردونۀ زیبا](Yt 10.124).
[30] .یادآور میشود که بررسی فعلها همراه با پیشوندهایشان موضوع مقاله دیگری خواهد بود.
[31] .در مقابل هر ریشه اعداد به دو طریق نمایانده شدهاند: 1) سه عدد 1، 2 و 3 در داخل پرانتز بیانگر گونهای هستند که ریشه به آن تعلق دارد، یعنی ترتیب ریشههای فقط میانه(1)، مادههای نامی فقط میانه(2) و ریشههای هم اکتیو، هم میانه(3)؛ 2) عددی که پس از پرانتز و به صورت بالانویس ذکر شده، بیانگر بسامد ظهور ریشه در همین فهرست می باشد. اگر ریشهای تنها یکبار در فهرست ذکر شده باشد، از ذکر عدد یک خودداری شده است.
[32] .همانگونه که در بخش نخست مقاله ذکر شد، بافت وارونه حول افعال احساسی شکل میگیرد. دربرابر، میتوان گفت افعال احساسی در خود بافت وارونه را حمل میکنند. در نتیجه بر خلاف دیگر بافتها، در اینجا تمایزی میان بافت وارونه و افعال ذاتا میانۀ مرتبط با بافت وارونه وجود ندارد.