وحید صادقی؛ نیلوفر منصوری هرهدشت
چکیده
در این تحقیق، پیشبینیهای دو دیدگاه پراکندگی شنیداری درک گفتار و مرکزیشدگی در ارتباط با تغییر کیفیت واکه در زبان فارسی به محک آزمون گذاشته می شوند. دیدگاه مرکزیشدگی قائل به همبستگی بین دیرش ...
بیشتر
در این تحقیق، پیشبینیهای دو دیدگاه پراکندگی شنیداری درک گفتار و مرکزیشدگی در ارتباط با تغییر کیفیت واکه در زبان فارسی به محک آزمون گذاشته می شوند. دیدگاه مرکزیشدگی قائل به همبستگی بین دیرش و کیفیت واکه است. بر اساس این دیدگاه، هر قدر دیرش یک واکه کوتاهتر شود، کیفیت آن کاهش یافته و واکه از نواحی کناری به نواحی مرکزی فضای واکهای نزدیکتر میشود. در مقابل، دیدگاه پراکندگی شنیداری مدعی است که بین دیرش و کیفیت واکه همبستگی معنادار وجود ندارد و حتی در صورت کاهش دیرش واکهها در بافتهای زنجیرهای و نوایی مختلف، شدت تغییرات کیفی واکهها کم و جهتگیری تغییرات به گونهای نیست که موجب همپوشی قابلملاحظه واکهها با یکدیگر شود. تغییرات کیفیت واکههای فارسی در موضع فاقد تکیه، به عنوان یک جایگاه نوایی ضعیف، با بررسی الگوی تغییرات دیرش و فرکانس سازههای F1 و F2 مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که بر خلاف پیشبینیهای دیدگاه مرکزیشدگی بین کاهش دیرش و کاهش کیفیت واکه در زبان فارسی همبستگی قوی وجود ندارد. با وجودی که دیرش واکهها در موضع فاقد تکیه به طور معنادری کاهش مییابد ولی کیفیت واکهها اغلب ثابت است و واکهها، بر خلاف پیشبینیهای این دیدگاه، به سمت نواحی مرکزی فضای واکهای متمایل نمیشوند. در مقابل، نتایج به دست آمده با دیدگاه پراکندگی شنیداری مطابقت دارد. همانگونه که این دیدگاه پیشبینی میکند تغییرات کیفیت واکهها در زبان فارسی محدود به جایگاه اولیه واکهها در فضای واکهای است. بر این اساس، زبان فارسی به لحاظ رده شناسی الگوی واجی تکیه واژگانی جزء زبانهایی است که در آنها فرایند کاهش واکهای وجود ندارد.