نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
کارشناسی ارشد زبان و فرهنگهای باستانی دانشگاه بوعلی سینا همدان
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Passive suffix *-i̭á- in Iranian languages
نویسنده [English]
- Hosein Solgi
MA, Department of Ancient Iranian Culture and Languages, Bu-Ali Sina University of Hamedan
کلیدواژهها [English]
- passive stem
- passive suffix *-i̭á-
- Iranian languages
- old
- middle
- new
- مقدمه
چنانکه از آثار بازماندهی دورهی باستانی زبانهای ایرانی بر میآید، در زبان ایرانی آغازین[1] دو دسته پسوندهای اولیه و ثانویه وجود داشته است؛ پسوندهای اولیه، پسوندهایی بودند که به ریشه پیوسته و واژهای جدید را به وجود میآوردند و پسوندهای ثانویه، پسوندهایی بودند که برای واژهسازی به مشتقات ریشه افزوده میشدند. یکی از مهمترین و نیز پرکاربردترین پسوندهای اولیهی ایرانی آغازین پسوند - *- i̭á بوده است. این پسوند در ساختهای زیادی مانند اسم مصدر[2] [قس اوستایی: vairiia- «برگزیدنی، آرزوکردنی» 2√var-: «برگزیدن، آرزو کردن» (هوفمان، 2004: 245)]، مادهی مضارع طبقهی[3] چهارم [قس اوستایی: išiia- 2√iš: «به حرکت درآوردن» (کلنز، 1984: 120)]، مادهی مضارع جعلی [قس اوستایی: paiϑiia- «حکومت کردن به» paiti-: «سرور» (کلنز، 1984: 130)] و نیز مادهی مضارع مجهول کاربرد داشته است. با افزودن صورت تکیهدار این پسوند، یعنی *-i̭á-، به صورت ضعیف ریشهی فعل، مادهی مضارع مجهول ساخته میشده است. این پسوند مجهول ساز در سنسکریت نیز به صورت -yá- وجود دارد که به ریشهی ضعیف پیوسته و مادهی مضارع مجهول میسازد مانند kriyá- از ریشهی √kṛ «کردن» (ویتنی، 1889: 252). در هندواروپایی آغازین و نیز دیگر زبانهای هندواروپایی این پسوند همراه با صورت ضعیف ماده، در ساخت نوعی مادهی مضارع کاربرد داشته است مانند لاتینی morior,morī «مُردن» *mṛ-i̭e/o->(د وان، 2008: 389)، ریکس صورت هندواروپایی این پسوند مادهساز را به صورت *-i̭é/ó-بازسازی کرده و آن را در نود و شش مادهی مضارع بازسازی شدهی هندواروپایی تشخیص میدهد (ریکس، 2001: 19) اما این مادههای مضارع ساخته شده بر پایهی *-i̭é/ó-، در دیگر زبانهای هندواروپایی و نیز هندواروپایی آغازین مجهول نیستند و در واقع کاربرد این پسوند تکیهبر همراه با صورت ضعیف ریشه برای مادهی مضارع مجهول یک ویژگی انحصاری زبانهای هندوایرانی است. رد پای این پسوند را در زبانهای ایرانی میانه و نو نیز میتوان یافت. در این مقاله به بررسی این پسوند و تحولات آن در دورههای تاریخی زبانهای ایرانی پرداخته شده است.
2-پسوندمجهولساز*-i̭á-درزبانهایایرانیباستان:
2-1- اوستایی: این پسوند در زبان اوستایی به صورت -iia- وجود دارد، به ریشهی ضعیف پیوسته و مادهی مضارع مجهول میسازد، مانند: kərəϑ-iia- از ریشهی √kart «بریدن» (کلنز، 1984: 125). این پسوند مجهول ساز در زبان اوستایی گاهی همخوان پیش از خود را نیز تحت تأثیر قرار میدهد، مثلاً در مادهی مجهول vaš́iia- از ریشهی √vaṇc«جَستن» که صورت متناظر با آن در وداها vacyá- است (کلنز، 1984: 128) همخوان /c/ تحت تأثیر -iia- مجهول ساز تبدیل به /š́/ شده است.
2-2- فارسیباستان: در فارسی باستان به صورت -iya- در آمده است، اما به حالت عادی ریشه میپیوندد و مادهی مضارع مجهول میسازد، مانند: سوم شخص مفرد ماضی استمراری مجهول akaniya (از مادهی مضارع مجهول kan-iya-) از ریشهی √kan «کندن» (کنت، 1950: 73). در فارسی باستان این پسوند علاوه بر ریشه به مادهی مضارع نیز میپیوندد و آن را تبدیل به مادهی مضارع مجهول میکند، مانند: سوم شخص مفرد ماضی استمراری مجهول akunavayatā «کرده شد» که از مادهی مضارع مجهول kunava-ya- بر پایهی مادهی مضارع kunava- از ریشهی √kar «کردن»، ساخته شده است، مادهی مجهولِ کهنترِ این ریشه را در فعل سوم شخص مفرد تمنایی مجهول kariyaiš میتوان دید که بر پایهی مادهی مضارع مجهول kariya- از ریشهی √kar «کردن» ساخته شده است.
3- پسوندمجهولساز*-i̭á-درزبانهایایرانیمیانه: این پسوند به دو صورت به زبانهای ایرانی میانه رسیده است:
3-1- در خلال مادهی مجهولی که دچار تحولاتی شده و به دورهی میانه رسیده است؛ برخی مادههای مجهول باستانی که با *-i̭á- ساخته شده بودند به صورت مادهی مجهول/ لازم به دورهی میانه رسیدند، برخی از این مادهها که به دورهی میانه رسیده بودند پسوند *-i̭á- را در پایان خود حفظ کرده بودند اما در بیشتر موارد پسوند از پایان این مادههای مجهول حذف شده بود اما تأثیراتی بر این مادهها گذاشته بود که شکل مادههای مجهول را از مادههای معلوم متناظر با آنها متمایز میکرد، یکی از مهمترین این تأثیرات عبارت بود از کامی شدگی واکهها یا همخوانهای فعل به خاطر همنشینی و در نتیجه همگونی با *-i̭á-پایانی مادهی مجهول. سابقهی این تحول را میتوان به زبانهای دورهی باستانی ایران باز گرداند، چرا که چنین تحولی را در زبان اوستایی نیز میتوان مشاهده کرد، به عنوان مثال مادهی مضارع مجهول marš́a- از ریشهی √marc «ویران کردن» (کلنز، 1984: 128) که در واقع متحول از صورت *m(a)rč-i̭á- است و یا مادهی مضارع druža- «فریب دادن» که بازماندهی *druǰi̭a- است (هوفمان، 2004: 205).
3-1-1- پهلویاشکانیتورفانی: در پهلوی اشکانی تورفانی دو نوع ساخت مجهولی بسیار رایج وجود داشته است، یکی بازماندهی مادههای آغازی[4] باستانی که به عنوان مادههای مجهول/گذرا به کار رفته و دیگری ساخت اطنابی متشکل از مادهی ماضی و صرف مضارع فعل baw- «بودن، شدن» به این منظور کاربرد داشته است. در کنار این دو ساخت چند مورد فعل مجهول/ ناگذر بازماندهی مادهی مجهول باستانی نیز وجود دارد که ردی از پسوند *-i̭á- در آنها باقی مانده است، مانند: مادهی مضارع مجهول āxšīy- «شنیده شدن» (دورکین مایستررنست، 2004: 79) که بازماندهی مادهی مضارع مجهول باستانی *ā-axš-i̭a- از ریشهی *√axš «شنیدن»، است و مادهی مضارع ناگذرyuδy- «مبارزه کردن، رنج کشیدن» *i̭ud-i̭á-> (گیلن، 1939: 89) که در هر دو پسوند مجهول ساز باستانی حفظ شده است و wigen- «ویران شدن» که بازماندهی مادهی مجهول *ṷi-kan-i̭á- باستانی است (گیلن، 1939: 89) که در آن تأثیر پسوند *-i̭á- را در کامی شدن *-a- باستانی و تبدیل آن به -e- شاهدیم.
3-1-2- فارسیمیانه: در فارسی میانه نیز مادههای مجهول/ ناگذر بازمانده از مادهی مجهول باستانی وجود دارند که این پسوند را نیز حفظ کردهاند، مثلاً در فارسی میانهی کتیبهیی: فعل سوم شخص مفرد مضارع مجهول kyryt-y «کرده میشود» که بازماندهی *kṛ-i̭á-tai است و فعل سوم شخص مفرد ماضی مجهول ʼkyryd-y «کرده شد» که بازماندهی فعل سوم شخص مفرد ماضی استمراری مجهول *a-kṛ-i̭á باستانی [ بر اساس مادهی مضارع مجهول *kṛ-i̭á-] است (باک، 1978: 226؛ 273)، در فارسی میانهی کتابی: مادهی مضارع مجهول/ناگذر ških- «شکسته شدن» (مکنزی، 1986: 80) که از مادهی مضارع مجهول *skad-i̭á- ایرانی آغازین از ریشهی *√skand«شکستن» میآید، این فعل بهتر است که škeh آوانویسی شود، چرا که حاصل کامی شدگی */a/ باستانی در فارسی میانه /e/ است نه /i/ مانند: merd «مرد» که بازماندهی martiya- فارسی باستان است (مکنزی، 1967: 24). اما در برخی از مادههایی که بازماندهی مادهی مجهول باستانی هستند، پسوند *-i̭á- یا تأثیر آن دیده نمیشود مانند: فارسی میانهی تورفانی wynyr- «آراسته شدن» (دورکین مایستررنست، 2004: 312) که باز ماندهی مادهی مجهول باستانی *ṷi-ni-dṛ-i̭a- از ریشهی *√dar «نگه داشتن» است و در آن حاصل کامی شدگی در اثر *-i̭á- نیست بلکه به خاطر تحول رایج /ir/ */ṛ/>در فارسی میانه است، پس این فعل خلاف آنچه که دورکین مایستررنست winē̌r-یا winnē̌r- آوانویسی کرده است، باید winnir- آوانویسی شود.
3-1-3- سغدی: در سغدی در کنار بازماندههای مادههای آغازی باستانی که به عنوان مادههای مجهول/گذرا به کار رفتهاند، بسیاری مادههای مجهول/ناگذر باقی مانده از مادههای مجهول باستانی نیز وجود دارد، مانند:
ʼnγwy-«تخطی شدن» *ham-hṷah-i̭á-،xwyn-«خوانده شدن»*hṷan-i̭á-> از ریشهی √hṷan «خواندن» یا pcwj- «رانده شدن» *pati-ṷaz-i̭á-> (گرشویچ، 1954: 540) که در اولی پسوند باقی مانده است، در دومی کامی شدن */a/ باستانی به و در سومی کامی شدن */z/ باستانی به در اثر وجود پسوند *-i̭á- را شاهدیم.
3-1-4- ختنی: در متون ختنی معمولاً برای فعل مجهول از ساخت اطنابیِ صفت مفعولی به علاوهی فعل häm- “شدن” استفاده شده است (امریک، 1968: 396)، اما مواردی فعل مجهول/ ناگذر نیز در افعال ختنی میتوان یافت که بازماندهی مادهی مجهول باستانی هستند و پسوند *-i̭á- را نیز در خود مستتر دارند، مانند: فعل ناگذر kṣär- «شرمسار شدن» ] *fšar-i̭a-> که در آن شاهد کامی شدگی */a/ باستانی به /ä/ هستیم[ و یا فعل مجهول gruśś- «خوانده شدن» xrus-i̭á-> در برابر فعل گذرا grūs- «خواندن» *xrausa-> (امریک، 1968: 24؛ 32) که در آن تحول */s/ باستانی به /ś/ تحت تأثیر *-i̭á- آشکار است.
3-1-5- خوارزمی: در خوارزمی نیز مادههای مضارع مجهول/گذرا که بازماندهی مادهی مضارع مجهول باستانی هستند وجود دارند که تأثیر *-i̭á- مجهولساز را نیز در آنها مشهود است، مانند: šnšȳ- «گمراه شدن، فراموش کردن» *fra-nas-i̭á-> از ریشهی √nas «تباه کردن» (صمدی، 1986: 198) که در آن شاهد کامی شدن */s/ باستانی به خاطر وجود -*i̭á- تبدیل به /š/ شده است.
3-1-6- بلخی: در زبان بلخی نیز میتوان مواردی از مادههای مضارع مجهول/ناگذر یاد شده را یافت که *-i̭á- باستانی را در خود حفظ کردهاند، مانند مادهی مجهول ριζ- «خوانده شدن، نامیده شدن» در کنار ραζ- «خواندن، نامیدن» *√raHz>(چونگ، 2007: 307) که مادهی مجهول بازماندهی مادهی مجهول *raz-i̭á- ایرانی آغازین و مادهی گذرای متناظر با آن بازماندهی مادهی *raz-a- ایرانی آغازین است.
3-2- به صورت یک پسوند مستقل در آمده و به مادهی مضارع افزوده شده و مادهی مضارع مجهول میسازد، چنان که گفته شد سابقهی چنین ترکیبی به متون فارسی باستان باز میگردد.
3-2-1- پهلوی اشکانی کتیبهیی: این پسوند در کتیبههای پهلوی اشکانی به صورت <ḥ> /ih/ در آمده است، مانند فعل krḥyd«کرده میشود» در کتیبهی شاپور در کعبهی زردشت (ژینیو، 1972: 55) که متشکل از مادهی مضارع ، پسوند مجهول ساز <ḥ> و شناسهی سوم شخص مفرد است. شروو این ساخت را حاصل فارسی شدگی میداند (شروو، 1986: 430) اما توجیه شروو نادرست به نظر میرسد، چرا که ترجمهی فارسی میانهی این فعل (خط 24 کتیبهی شاپور در کعبهی زردشت) klyty است (ژینیو، 1972: 25) که به صورت باستانی *kṛyatai باز میگردد (باک، 1978: 226)، در این صورت اشتباه است که فکر کنیم صورت پهلوی اشکانی کتیبه دخیل از فارسی است. این صورت در پهلوی اشکانی کتیبهیی را میتوان صورت مخصوص گویش کتیبهیی پهلوی اشکانی به شمار آورد که متفاوت از پهلوی اشکانی تورفانی است، چرا که در پهلوی اشکانی تورفانی این پسوند وجود ندارد.
3-2-2- فارسی میانه: در گونههای مختلف فارسی میانه پسوند باستانی *-i̭á- به دو صورت -īh- و -īy- (کهنتر) (شروو، 2009: 220) در آمده است: در فارسی میانهی کتیبهیی به صورت <-yḥ> برای ماضی مجهول، مانند فعلهای سوم شخص مفرد ماضی مجهول gwkʼnyh-y «ویران شد» و ʼpzʼdyh-y «افزوده شد» (باک، 1978: 187؛ 216). در زبور پهلوی به صور ت <-yd->، مانند فعل wcndydyndy «به لرزه در میآیند» (لرزانده میشوند) (عریان، 1382: 28) که متشکل از مادهی مضارع wcnd-، پسوند مجهولساز -yd- و شناسهی سوم شخص جمع -yndy است. در فارسی میانهی زردشتی و تورفانی نیز همه جا این پسوند به صورت -ī̌h-باقی مانده است؛ بارتولومه این وند را تحول یافته از *-ii̭a-θṷa- ایرانی آغازین میدانست (هنینگ، 1933: 210) اما اگر این صورت بازسازی شدهی آغازین صحیح میبود، باید در پهلوی اشکانی کتیبهیی به صورت *-īf- و در گویشهای ایرانی شمال غربی نو به صورت *-īw- در میآمد، چرا که گروه همخوانی */θṷa/ ایرانی آغازین به صورت /f/ در پهلوی اشکانی و /w/ در برخی گویشهای ایرانی شمال غربی در میآید (پاول، 1998: 170). به نظر نگارنده -ī̌h- در فارسی میانه و پهلوی اشکانی کتیبهیی قابل تجزیه به دو جزء است: -ī- که بازماندهی *-i̭á- مجهول ساز ایرانی آغازین است و -h- که در واقع یک همخوان میانجی است و بین واکهی -ī- و واکهی آغازین شناسهها قرار میگیرد، شاهد این کارکردِ -h-، به عنوان یک همخوان میانجی در پایان مادهی مضارع مختوم به -ī-، مادهی مضارعی مانند adīh- “به داخل آمدن” [*ati-√i->] در پهلوی اشکانی تورفانی و فارسی میانه (دورکین مایسترنرست، 2004: 26) است که -h- در پایان آن یک همخوان میانجی است. در متون پازند نیز به صورت -ih- (زالمان، 1900: 270) ضبط شده است.
3-2-3- خوارزمی: این پسوند به صورت مستقل به خوارزمی نیز رسیده است، در فعلهایی مانند βsȳ-*bad-s-i̭a->«بسته شدن» و m/nxsȳ-*ni-gud-s-i̭a-> «پنهان شدن» (صمدی، 1986: 31؛ 135) شاهد این هستیم که -ȳ-*-i̭á-> به صورت یک وند مستقل به پایان مادهی مضارع[ی که بازماندهی مادهی آغازی ایرانی آغازین است] افزوده شده است. دیگر زبانهای ایرانی شرقی میانه این پسوند مجهول ساز را ندارند.
4. پسوندمجهولساز*-i̭á-درزبانهایایرانینو: این پسوند در زبانهای ایرانی نو نیز مانند زبانهای ایرانی میانه به دو صورت باقی مانده است:
4-1- به صورت مستتر در مادههای ناگذر که بازماندهی مادههای مجهول ایرانی آغازین هستند. این نوع مادهها که *-i̭á- باستانی را به نحوی در خود حفظ کردهاند را در زبانهای گوناگون ایرانی شرقی و غربی نو میتوان یافت. در زیر مثالهایی از هر دو گروه شرقی و غربی زبانهای ایرانی نو بررسی میشوند:
4-1-1-مثالهاییازایرانیشرقینو:پراچی: rhīz- «دراز کشیدن»*fra-razi̭á-، bel- «بسته شدن» *bad-i̭á->، ūzeh- «ماندن» *aṷa-zah-i̭á-> (مورگنشتیرنه، 1928: 53). آسی: хуинын «خوانده شدن» [*hṷan-i̭á->] در کنار хонын «خواندن» [*hṷān-ai̭á->] (آبایف، 1964: 43).
گروه شغنی: مادهی مضارع padvēθ- «جوش خوردن استخوان» بازماندهی مادهی مضارع مجهول *pati-badi̭a- «بسته شدن»، binī̌s-«گم شدن» و یغنابی: penaš- «گم شدن» هر دو از *apa-nas-i̭a-ایرانی آغازین (مورگنشتیرنه، 1974: 53؛ 20).
4-1-2- مثالهاییازایرانیغربینو: زازایی: مادهی مضارع peyşen- بر اساس peyš- «برشته شدن» (تاد، 2002: 117) که بازماندهی مادهی مجهول *pač-i̭á- ایرانی آغازین از ریشهی *√pač «پختن» است. هورامی: مادهی مضارع مجهول gīr[ya-] «گرفته شدن» در برابر مادهی مضارع گذرا gēr- که اولی بازماندهی مادهی مضارع مجهول *gṛb-i̭á- و دومی بازماندهی مادهی مضارع *g(a)rb-ā̌i̭a- است (دادههای گویشی نگارنده). گورانی (کندولهیی): مادهی مضارع hîzh[îa]- «دراز کشیدن» [هورامی: īž[ya]- ] (هادانک، 1930: 221) بازماندهی مادهی مضارع مجهول *ṛz-i̭á- ایرانی آغازین از ریشهی *√raz«صاف شدن» است. کُردی سورانی: مادهی مضارع ناگذر piž[ē]- «پاشیده شدن» (مکنزی، ب، 1961: 231) بازماندهی مادهی مجهول *pṛš-i̭á- ایرانی آغازین از ریشهی *√parš«پاشیدن»، کُردی کرمانجی: مادهی مضارع ناگذر biškiv- «شکفتن» (مکنزی، ب، 1961: 235) بازماندهی مادهی مجهول *ṷi-skaf-i̭á- ایرانی آغازین از ریشهی *√skap«شکافتن». سیوندی: مادهی ناگذر/مجهول eškiy- «شکسته شدن» در کنار مادهی گذرا ešken- «شکستن» (ویندفور، 1991: 251) که مادهی ناگذر/مجهول بازماندهی *škiδ- دورهی میانه و *skad-i̭á- ایرانی آغازین و مادهی گذرا بازماندهی مادهی مضارع *skand-a- ایرانی آغازین و هر دو از ریشهی *√skand «شکستن» هستند. تاتی جنوبی: مادهی مضارع ناگذر tej- «دویدن» (یارشاطر، 1969: 247) که بازماندهی مادهی مضارع مجهول *tač-i̭á- ایرانی آغازین از ریشهی *√tač «تاختن» است.
4-2- به صورت یک پسوند مستقل باقی مانده و به مادهی مضارع افزوده شده و مادهی مضارع مجهول و ناگذر میسازد. در زبانهای ایرانی شرقی نو و برخی از زبانهای ایرانی غربی نو برای ساخت مجهول از مادهی مجهول صرفی استفاده نمیشود، بلکه ساختی اطنابی، متشکل از صفت مفعولی و یک فعل کمکی (معمولاً به معنی «آمدن»، «شدن» یا «رفتن») به کار میرود مانند: آسی: از صفت مفعولی به علاوهی فعل کمکی цæуын «رفتن» (آبایف، 1964: 43)، پراچی: از صفت مفعولی ساخته شده با -en و فعل کمکی čh-/čhī «رفتن، شدن» (کیفر، 2009: 707)، بلوچی: از صفت مفعولی فعل گذرا به علاوهی صرف فعل کمکی būtin «بودن، شدن» (آخنف، 2006: 199). این زبانها فاقد پسوند صرفی مجهول ساز تحولیافته از *-i̭á- باستانی هستند، اما بعضی از زبانها و گویشهای ایرانی غربی این پسوند را به صورتی مستقل برای ساخت صرفی مادهی مجهول حفظ کردهاند.
4-2-1- پسوندمجهولساز*-i̭á-درزبانهایایرانیشمالغربینو: گورانی-زازا: در گویش هورامی به صورت -ya- (ماضی: -y-ā-) (دادههای گویشی نگارنده)، در گورانی کندولهیی به صورت -y/îa- (ماضی: -y/îā-) (هادانک، 1930: 183) [/a/ در پایان صورتهای هورامی و کندولهیی افزونهیی است که به پایان تمام مادههای مختوم به /ī/ در این گویشها میپیوندد و در واقع صورت هورامی و کندولهیی این پسوند -ī- و -î- است]، در گورانی باجلانی به صورت -y- (ماضی: -y-ā-) که ممکن است در مضارع مجهول یک -in-نیز بگیرد و به صورت -iny- درآید (مکنزی، 1956: 421)، در زازایی به صورت -y- (ماضی: -y-a-) (تاد، 2002: 77) و در سیوندی به صورت -y- (ویندفور، 1991: 247) در آمده است. تالشی-آذری: در تالشی (گونهی تالشی مرکزی) به صورت -i-(ماضی: -st-) (رضایتی، 1390: 18) و در گویشهای تاتی جنوبی به صورت -i- (ماضی: -i-ast-و-est-) (یارشاطر، 1969: 244). گویشهای ایرانی مرکزی: در گویش کلیمیان همدان به صورت -i- (ماضی: -i-ā-) (استیلو، 2003: 625)، در گویشهای اطراف کاشان به صورت -y(a)- (ویندفور، 1991: 245) ، در الویری به صورت -i- (ماضی: -i-ast-) (یارشاطر، 1984: 244)، در امورهیی به صورت -i- (ماضی: -iā-) (لکوک، 1984: 247). گویشهای کُردی: در کُردی شمالی وجود ندارد، در کُردی جنوبی به صورت -yē-(ماضی: -yâ-) [احتمالاً دخیل از گورانی] و در کُردی مرکزی به صورت -rē- (ماضی: -rā-) که به قیاس با صورت مضارع مجهول فعل پُر کاربرد ka- «کردن»: kirē-«انجام شدن» [*kṛi̭a- + -ī̌h->] و تعمیم آن به دیگر مادههای مضارع گذرا به وجود آمده است (مکنزی، الف،1961: 85). این پسوند به صورت دیگری نیز در کُردی باقی مانده است؛ در گویشهای کُردی مادههای مضارع ناگذر بسیاری وجود دارند که مختوم به -ē- هستند مانند: dir̄ē-«پاره شدن» در برابر dir̄- «پاره کردن» (مکنزی، ب،1961: 235) این -ē- در کُردی امروز یک پسوند نیست اما در گذشتهی زبان کُردی یک پسوند (احتمالاً به صورت *-ih-) بوده و کارکرد مجهول سازی داشته است اما به مرور این مادههای مجهول تبدیل به ناگذر شدهاند.
4-2-2- پسوندمجهولساز*-i̭á-درزبانهایایرانیجنوبغربینو: در فارسی نو این پسوند وجود ندارد اما در متون فارسی- یهودی به صورت -יד- <-yh-> (زالمان، 1900: 275) دیده میشود. در لُری شمالی (فِیلی) به صورت -iy- (ماضی: -es-) (دادههای گویشی نگارنده) و در لُری بختیاری به صورت -eh- (ماضی: -est-) (طاهری، 1385: 89) وجود دارد. صورت محافظهکار -eh- در بختیاری میتواند دلیلی باشد بر اینکه صورت <-yh-> فارسی میانه نیز باید -ih- (با /i/ کوتاه) آوانویسی شود و صورت ضبط شده در پازند (-ih-) درست است.
5- نتیجه
الف- پسوند مجهولساز *-i̭á- در زبانهای ایرانی تحولات زیادی را از سر گذرانده که این تحولات را در کل میتوان به دو دسته تقسیم کرد: 1- این پسوند به صورت مستتر و در خلال مادههای مجهول ایرانی آغازین که به صورت مادههای مجهول/ناگذر به دورهی میانه و نو رسیدهاند به دورههای بعدی رسیده و تحولات خاصی را از سر گذرانده است. 2- این پسوند به صورت یک پسوند مستقل و با همان کارکرد مجهولسازی باستانی به دورههای بعدی رسیده است.
ب- درشماریاززبانهایایرانیغربیبرخلاففارسینوازساختیصرفیجهتفعلمجهولاستفادهمیشود.