نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار زبانشناسی همگانی دانشگاه گیلان
چکیده
این مقاله نشان میدهد که پارهجملههای زبان فارسی از طریق حرکت غیرموضوع باقیمانده و متعاقب آن حذف گروه زمان مشتق میشوند. شواهدی مانند تطبیق حالت، تأثیرات نظریۀ مرجعگزینی، و دامنه و ضمایر مقید نشان میدهند که پارهجملههای زبان فارسی حاصل عملکرد قاعدۀ حذفند. اما پیش از عملکرد این قاعده، پارهجملهها از طریق حرکت غیرموضوع از جایگاه حذف خارج میشوند و به حاشیۀ چپ جمله منتقل میشوند. شواهدی مانند ابقای حرف اضافه و افعال مرکب وجود حرکت در پارهجملهها را تأیید میکنند. جواز حذف در پاره جملهها نیز از سوی مشخصۀ حذف صادر میشود که در هستۀ کانون قرار دارد. همچنین، دادههای مربوط به پارهجملهها و جزیرهها در زبان فارسی نشان میدهند که پارهجملهها قادر به خروج از جزیرههای گوناگون هستند و این بدان معناست که پارهجملههای زبان فارسی حساس به جزیره نیستند. جهت تبیین این ویژگی پارهجملههای زبان فارسی، از نظریۀ جزیرههای صورت آوایی بهره میگیریم و این دیدگاه را مطرح میکنیم که در اثر حذف گروه زمان در پارهجملهها تمام تخطیهای صورت گرفته از جزیره محو میشوند و جمله از ساقط شدن نجات مییابد. از اینرو، نیازی به قائل شدن به وجود یک لایۀ اضافی در حاشیۀ چپ و حرکت بدون انگیزه و سبب نیست.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Fragments in Persian
نویسنده [English]
- Mansour Shabani
Assistant Professor of General Linguistics at the University of Guilan
چکیده [English]
This article shows that Persian fragments are derived via A'-movement of the remnant plus TP deletion. Evidence like case-matching, binding effects, and scope and bound pronouns show that Persian fragments result from the application of deletion rule. But prior to this application, fragments are extracted out of the ellipsis site and moved to the left periphery of the sentence. Evidence like preposition stranding and complex predicates confirm the existence of movement in fragments. Deletion in fragments is licensed by [E]-feature which is in the focus head. Also, data related to fragments and islands in Persian show that fragments can be extracted out of different islands showing that Persian fragments are island-insensitive. To account for this property of Persian, we appeal to PF-theory of islands and propose that all island violations vanish due to TP deletion and that the sentence is rescued from a crash. Therefore, there is no need for positing an extra layer in left periphery and also a movement which lacks motivation and trigger.
کلیدواژهها [English]
- fragment
- [E]-feature
- remnant movement
- focus phrase
- island
1- مقدمه
پارهجملهها[1] عبارتند از پاسخهای کوتاه به پرسشهایی مانند جملات (الف) مثالهای زیر. پارهجملهها مانند جملات (ب) مثالهای زیر آن گروه از عبارتهای زبانی هستند که به لحاظ صورت، جمله به حساب نمیآیند اما دارای تعابیر جملهای مانند جملات (ج) مثالهای زیر هستند، زیرا به عنوان یک گزاره تعبیر میشوند (مرچانت[2]،2004: 673).
(1) الف) علی چی خرید؟
ب) شلوار ج) (او) شلوار خرید.
(2) الف) مریم چه جوری میره دانشگاه؟
ب) با سرویس ج) (او) با سرویس میره دانشگاه.
گفتگوهای روزمره سرشار از پارهجملههایی مانند جملات (ب) مثالهای فوق هستند. این پارهجملهها میتوانند از نوع گروه حرف تعریف، گروه حرف اضافهای و غیره باشند. پارهجملهها توجه بسیاری از زبانشناسان را به خود جلب کرده است و در خصوص آنها به طور کلی دو نوع تحلیل ارائه شده است. بر پایۀ تحلیل نخست، پارهجملهها حاصل فرایند حذفند. این تحلیل از سوی افرادی مانند مُرگان[3] (1989)، هنکامر[4] (1979)، مرچانت (2004)، اینجه[5] (2009)، تمرمان[6] (2013) و ... به دست داده شده است. این تحلیل مدعی است که وقتی گویندهای پارهجملهای را بیان میکند، در حقیقت یک جملۀ کامل را تولید کرده است و پارهجملهها از طریق فرایند حذف اشتقاق مییابند. جهت روشنتر شدن این تحلیل، مثال (1) را بررسی میکنیم. پارهجملۀ موجود در (1 ب) در آغاز به صورت یک جملۀ کامل یعنی جملۀ (1 ج) بوده و پس از عملکرد قاعدۀ حذف بر تمامی اجزای جمله جز مفعول شلوار، پارهجملۀ موجود در (1 ب) مشتق شده است. شایان توجه است که در بین رویکردهای قائل به عملکرد حذف در پارهجملهها تفاوتهایی نیز وجود دارد. به عقیدۀ هنکامر (همانجا) و مُرگان (همانجا)، پارهجملهها حاصل فرایند حذف نحویاند، در صورتی که مرچانت (2004) معتقد است که پارهجملهها از طریق تقلیل یا حذف آوایی مشتق میشوند. بر پایۀ تحلیل دوم، پارهجملهها حاصل فرایند حذف نیستند بلکه به همان صورتی که هستند تولید میشوند. این تحلیل به رویکرد تعبیر مستقیم معروف گشته است. افرادی مانند یانوفسکی[7] (1978)، بارتون[8] (1990)، استینتون[9] (1993، 1995)، کالیکاور و جکنداف[10] (2005) به چنین تحلیلی قائلند. این تحلیل مدعی است که نحو کامل یک پارهجمله صرفاً همان فرافکنی گروه مقولهای خود پارهجمله است. به بیانی رساتر، در پارهجملهها ساخت نحوی بیشتر از آنچه که میشنویم وجود ندارد.
در این مقاله با طرح شواهدی از زبان فارسی به حمایت از تحلیل نخست میپردازیم و نشان میدهیم که پارهجملههای زبان فارسی حاصل حرکت کانون و متعاقب آن عملکرد قاعدۀ حذف هستند. در این صورت، ویژگیهای نحوی و معنایی مشترکی میبایست بین پارهجملهها و همتای کامل آنها وجود داشته باشد و یا به بیانی دیگر، به لحاظ ساختاری و معنایی میبایست توازن معناداری بین پرسش و پاسخ برقرار باشد. از اینرو، نخست در بخش (2) به تأثیرات پیوستگی[11] در پارهجملههای زبان فارسی میپردازیم. پس از آن، در بخش (3) با طرح شواهدی از زبان فارسی نشان میدهیم که حرکت کانون نیز در اشتقاق پارهجملهها دخیل است و این حرکت پیش از عملکرد قاعدۀ حذف صورت میگیرد. سپس، در بخش (4) تحلیلی کمینهگرا از پارهجملههای زبان فارسی به دست خواهیم داد. در نهایت، در بخش (5) نشان میدهیم که پارهجملهها در زبان فارسی حساس به جزیره[12] نیستند؛ بدین معنی که امکان حرکت سازۀ کانونی از درون جزیره وجود دارد و با اصلاح جزیره[13] تمامی تخطیهای صورت گرفته محو میشوند و پارهجملۀ حاصل کاملاً دستوری خواهد بود.
2- تأثیرات پیوستگی
همانطور که مُرگان (1989) و مرچانت (2004) خاطرنشان میسازند، اگر پارهجملهها از طریق فرایند حذف از جملات کامل حاصل میشوند قاعدتاً میبایست بین آنها وابستگیهای دستوری موسوم به پیوستگی وجود داشته باشد. تأثیرات پیوستگی مبین آنند که در پارهجملهها قاعدۀ حذف عمل کرده است یا به بیانی دیگر در پارهجملهها یک ساخت نحوی محذوف وجود دارد. در این بخش با ارئه شواهدی استدلال خواهیم کرد که پارهجملههای زبان فارسی از طریق عملکرد قاعدۀ حذف مشتق میشوند. آزمونهای زیر پیشتر توسط مرچانت (2004)، نیشگوچی[14] (2006)، اینجه (2009) به ترتیب در تحلیل پارهجملههای زبان انگلیسی، کرهای و ترکی به کار گرفته شدهاند.
2-1- تطبیق حالت[15]
حالت ساختواژی گروه حرف تعریف به عنوان پارهجمله میبایست با حالت ساختواژی متناظر خود یعنی پرسشواژه در بند مرجع یا گروه حرف تعریف متناظر در جملۀ کامل به عنوان همتای غیرمحذوف پارهجمله تطبیق داشته باشد. از آنجا که تنها حالت مفعولی در زبان فارسی بازنمایی صوری دارد، فقط میتوان این حالت را در پارهجملهها آزمود. کریمی و آزموده (1391) نیز از آزمون مشابهی در رابطه با حذف گروه فعلی زبان فارسی بهره گرفتهاند.
(3) الف) دیروز چی رو خریدی؟
ب) ماشینُ ج) *ماشین د) دیروز ماشینُ خریدم.
در پرسش (3 الف) پرسشواژه دارای حالت مفعولی است، از اینرو پارهجمله نیز میبایست حالت مفعولی داشته باشد. همسانی حالت پارهجمله در (3 ب) و عدم همسانی پارهجمله در (3 ج) با حالت پرسشواژه در بند مرجع یعنی (3 الف) به ترتیب جملات دستوری و نادستوری به دست داده است. همان طور که (3 د) به عنوان همتای غیرمحذوف پارهجمله نشان میدهد، حالت گروه حرف تعریف متناظر در جملۀ کامل نیز مفعولی است. این ویژگی تنها در قالب تحلیل حذف توجیه پذیر است، زیرا توزیع حالت گروههای حرف تعریف در بافتهای محذوف و غیرمحذوف از طریق ساز و کاری یکسان صورت میگیرد. تحلیل دوم یعنی رویکرد تعبیر مستقیم که در بخش مقدمه به آن اشاره شد نیازمند ساز و کاری مکمل جهت اعطای حالت است که تنها در پارهجملهها عمل کند و متفاوت با ساز و کاری باشد که در اعطای حالت در جملات کامل عمل میکند اما دارای نقش و تأثیر یکسان باشد (مرچانت،2004: 679).
2-2- تأثیرات اصول نظریۀ مرجعگزینی
گروههای حرف تعریف در پارهجملهها از توزیعی برخوردار هستند که به وسیلۀ نظریۀ مرجعگزینی تعیین میگردد و این توزیع، موازی با توزیع متناظرهای آنها در جملات کامل و غیرمحذوف است که در جای اصلی خود قرار دارند (مرچانت،2004: 679). برای مثال طبق اصل سوم نظریۀ مرجعگزینی، عبارات ارجاعی نباید با اسم یا ضمیری هممرجع باشند که آن اسم یا ضمیر بر آنها فرمانش سازهای داشته باشد. بدین ترتیب، جملۀ (ج) مثال زیر به عنوان پاسخی به پرسش (الف) مردود تلقی میشود؛ به همین منوال پارهجملۀ (ب) را نیز نمیتوان به عنوان پاسخی جایز به پرسش (الف) قلمداد کرد.
(4) الف) اوi کجا زندگی میکند؟
ب) *در خانۀ علیi ج) *اوi در خانۀ علیi زندگی میکند.
تأثیرات اصل دوم نظریۀ مرجعگزینی نیز کاملاً نمایان است: ضمیر او در پارهجملۀ (ب) و همچنین در همتای کامل آن یعنی جملۀ (ج) مثال زیر نمیتواند با علی همنمایه باشد.
(5) الف) علیi سعی میکند کی رو گیج کند؟
ب) *اوi رو ج) *علیi سعی میکند اوi رو گیج کند.
ضمایر انعکاسی و دوسویه نیز رفتاری موازی در پارهجملهها نشان میدهند:
(6) الف) علی کی رو دوست داره؟
ب) خودشُ ج) علی خودشُ دوست داره.
(7) الف) اوناi کی رو دوست دارن؟
ب) همدیگرُi ج) اوناi همدیگرُi دوست دارن.
2-3- دامنه[16] و ضمایر مقید[17]
پارهجملهها همان ابهام دامنهای را نشان میدهند که در همتای آنها یعنی جملات کامل و غیرمحذوف مشاهده میشود. این بدان معناست که پارهجملهها اجازۀ بازسازی دامنه را میدهند. مثال زیر را در نظر بگیرید:
(8) الف) هر مترجمی چند دیپلماتُ دید؟
ب) سه دیپلماتُ ج) هر مترجمی سه دیپلماتُ دید.
پارهجملۀ (8 ب) دارای دو خوانش به شرح زیر میباشد:
(9) الف) یک مجموعهای از دیپلماتها وجود دارد و هر مترجمی سه دیپلمات متفاوت از آن مجموعه را دید.
ب) یک مجموعهای با سه دیپلمات وجود دارد و هر مترجمی سه دیپلمات آن را دید.
جملۀ (8 ج) نیز به عنوان همتای کامل و غیرمحذوف پارهجملۀ (8 ب) دارای خوانشهای (9 الف و ب) است. این همسانی تنها در قالب رویکرد حذف قابل تبیین است. ویژگی فوق در توزیع ضمایر مقید نیز که امکان حضور آنها در پارهجملهها وجود دارد، مشاهده میشود:
(10) الف) هر گیلک زبانیi کی رو خیلی دوست داره؟
ب) پدرشُi ج) هر گیلک زبانیi پدرشُi خیلی دوست داره.
ویژگی فوق در بسیاری از زبانها مانند انگلیسی (نک. مرچانت، 2004: 681)، ترکی (نک. اینجه،2009: 104-107)، کرهای (نک. اهن و چو[18]،2006: 662) و ... مشاهده شده است.
3- حرکت در پارهجملهها پیش از عملکرد حذف
در بخش پیشین نشان دادیم که پارهجملهها از طریق عملکرد قاعدۀ حذف مشتق میشوند. رویکردهای قائل به فرایند حذف در پارهجملهها را از حیث چگونگی عملکرد قاعدۀ حذف میتوان به دو گروه تقسیم کرد. یک رویکرد که از سوی هنکامر (1979) و مرُگان (1989) مطرح شده، معتقد است که پارهجملهها در جای اصلی خود باقی میمانند و مابقی جمله حذف میگردد. طبق این رویکرد، در غالب موارد حذف ناسازهها[19] صورت میگیرد. یکی از نارسائیهای رویکرد نخست، تعارض آن با این فرض پذیرفته شده است که عملیات دستوری تنها میتوانند بر سازهها عمل کنند. جهت رفع این نارسائی، افرادی مانند مرچانت (2004)، پارک (2005)، اینجه (2009)، تمرمان (2013) و غیره این دیدگاه را مطرح میکنند که پارهجملهها پیش از عملکرد قاعدۀ حذف از طریق حرکت غیرموضوع به خارج از جایگاه حذف یعنی جایگاه پیش از جمله منتقل میشوند. در زیربخشهای زیر با طرح شواهدی استدلال خواهیم کرد که پارهجملههای زبان فارسی پیش از عملکرد قاعدۀ حذف از طریق حرکت غیرموضوع از جایگاه حذف خارج شده و به جایگاه پیش از جمله منتقل میشوند.
3-1- ابقای حرف اضافه[20]
به عقیدۀ مرچانت (2004: 685) در زبانهایی که ابقای حرف اضافه مجاز است، متمم حرف اضافه یعنی گروههای حرف تعریف قادرند بدون حرف اضافه ایفاگر نقش پارهجمله باشند. از سوی دیگر، در زبانهایی که ابقای حرف اضافه مردود شمرده میشود گروههای حرف تعریف (متمم حرف اضافه) بدون حرف اضافه در ایفای نقش پارهجمله عاجزند.همانطور که مثال زیر نشان میدهد، در زبان فارسی ابقای حرف اضافه مجاز نیست.
(11) کیi، مادر برای ti شعر خواند؟
اگر پارهجملهها در زبان فارسی از طریق حرکت غیرموضوع و متعاقب آن عملکرد قاعدۀ حذف مشتق میشوند، پس میتوان انتظار داشت که ابقای حرف اضافه سبب نادستوری شدن پارهجمله گردد. به مثال زیر دقت کنید:
(12) الف) مادر برای کی شعر خواند؟
ب) (برای) بچه ج) *بچهi، مادر برای ti شعر خواند.
نباید تصوّر کرد که پارهجمله (12 ب) بدون حرکت حرف اضافه «برای» به همراه آن دستوری خواهد بود. نادستوری بودن (12 ج) به عنوان همتای کامل پارهجمله نشان میدهد که کل گروه حرف اضافهای در پارهجمله به جایگاه پیش از جمله منتقل میشود. پس از انجام این حرکت حرف اضافه «برای» به دلیل قابل بازیافت بودن میتواند دارای بازنمایی آوایی نباشد. بنابراین، ابقای حرف اضافه در پارهجملههای زبان فارسی مردود است و حرف اضافه الزماً میبایست به همراه متمم خود یعنی گروه حرف تعریف حرکت کند و از جایگاه حذف خارج شود. از اینرو، میتوان گفت که در پارهجملهها پیش از عملکرد قاعدۀ حذف، حرکت غیرموضوع باقیمانده یعنی پارهجمله به خارج از جایگاه حذف یعنی به جایگاه پیش از جمله صورت میگیرد. به عقیدۀ مرچانت (همانجا)، رویکرد تعبیر مستقیم قادر به تبیین این موارد نیست.
3-2- افعال مرکب
افعال مرکب را میتوان به عنوان شاهدی دیگر در تأیید وجود حرکت در پارهجملهها پیش از فرایند حذف مطرح کرد. غلامعلی زاده (1386) فهرستی از افعال مرکب جدا شدنی و جدا نشدنی ارائه میکند. به عقیدۀ وی (همانجا)، جزء غیرفعلی افعال مرکبی مانند تأیید کردن، گزارش کردن، ذکر کردن، توسعه دادن، صورت گرفتن و ... را نمیتوان از عنصر فعلی آنها جدا کرد.
(13) الف) پیش از این مطلب را ذکر کرده بودیم.
ب) *ذکرi ، پیش از این مطلب را ti کرده بودیم.
نیز، زبانشناسانی مانند دبیر مقدم (1369،1376)، واحدی (1996)، کریمی (1989، 1994) اذعان کردهاند که حرکت عنصر غیرفعلی فعل مرکب نادر است اما در مواردی مانند جملات زیر این حرکت ممکن است.
(14) الف) گوشت بهتره بگی نخوره.
ب) بهتره بگی گوشت نخوره. (دبیر مقدم، 1369 به نقل از کریمی، 1989)
به عقیدۀ کریمی (1994)، جایگاه بینشان عناصر غیرفعلی افعال مرکب در مجاورت افعال سبک است و حرکت مفعول غیرمشخص در صورتی ممکن است که آن حرکت کارکرد گفتمانی از قبیل مبتداسازی، کانونی سازی و غیره داشته باشد. دبیر مقدم (1376) و واحدی (1996) با طرح شواهدی اذعان میدارند که حرکت جزء فعلی افعال مرکب نیز از طریق قلب نحوی میسر نیست.
(15) *داد کتابُ به علی پس. (واحدی، 1996: 27)
تا اینجا با مروری بر مطالعات انجام شده دریافتیم که حرکت اجزای فعل مرکب پدیدهای است بسیار نادر. این بدان معناست که فعل مرکب یک سازۀ همبسته و واحد است. مرچانت (2004) ادعا میکند که عناصری که قادر به حرکت به سمت چپ از طریق مبتداسازی، کانونی سازی و غیره نیستند از ایفای نقش پارهجمله عاجزند. مثال (16) نشان میدهد که آن دسته از اجزای فعل مرکب که میتوانند تحت تأثیر عملکرد فرایندهای مانند مبتداسازی و کانونی سازی قرار گیرند و به سمت چپ حرکت کنند قادر به ایفای نقش پارهجمله هستند، از سوی دیگر، مثال (17) مبین آن است آن دسته از اجزای فعل مرکب که امکان حرکت آنها به سمت چپ از طریق فرایندهایی از قبیل مبتداسازی و کانونیسازی وجود ندارد از ایفای نقش پارهجمله عاجزند.
(16) الف) چی بهتره بگی نخوره؟/ بهتره بگی چی نخوره؟
ب) گوشت
(17) الف) پیش از این مطلب را چه کرده بودیم؟
ب) *ذکر
4- تحلیل پارهجملهها
از آنجا که در پارهجملهها عناصری که تجلی نمییابند اطلاعات حشو قلمداد میشوند، میتوان گفت که پارهجملهها بیانگر اطلاع نو هستند و به منزلۀ کانون تعبیر میشوند (نک. مرچانت 2004، کالیکاور و جکنداف 2005، نیشگوچی 2006). البته درزی (1385) معتقد است که پارهجملهها الزاماً دربردارندۀ اطلاع نو نیستند. مرچانت (2004) ادعا میکند که اشتقاق پارهجملهها مستلزم دو فرایند است: الف) حرکت پارهجمله به جایگاه مشخصگر گروه نقشی واقع در بالای گروه زمان ب) حذف گروه زمان که ردّ پارهجمله نیز در آن قرار دارد. به عقیدۀ مرچانت (2001، 2004)، حذف از طریق یک مشخصۀ نحوی موسوم به مشخصۀ حذف (E[21]) صورت میگیرد. مشخصۀ حذف (E) با هستهای ادغام میشود که متمم آن میبایست حذف شود.
در بخشهای (2) و (3) استدلال کردیم که اولاً در پارهجملههای زبان فارسی وابستگیهای دستوری بین پارهجملهها و همتای کامل آنها وجود دارد و این بدان معناست که در پارهجملهها عملکرد قاعدۀ حذف صورت گرفته و یا به بیانی روشنتر، یک ساخت نحوی محذوف در پارهجملهها وجود دارد؛ ثانیاً پارهجملهها پیش از عملکرد قاعدۀ حذف از طریق حرکت غیرموضوع از جایگاه حذف خارج و به حاشیۀ چپ جمله منتقل میشوند.
مشخصۀ حذف (E) در پارهجملهها با هستۀ کانون ادغام میشوند. بر اساس تحلیل مرچانت (همانجا)، مشخصۀ حذف (E) یک مدخل واژگانی به حساب میآید و برای عملیات ادغام از واژگان گزینش[22] میشود. این مدخل واژگانی دارای زیرمشخصههای نحوی، آوایی و معنایی است. مشخصۀ حذف E)) در پارهجملهها دارای مشخصۀ [+Foc] تعبیرناپذیر[23] و قوی است. این بدان معنا است که مشخصۀ حذف E)) در پارهجملهها نیاز به بازبینی دارد، زیرا تمام مشخصههای تعبیرناپذیر میبایست پیش از ورود به صورت منطقی مورد بازبینی قرار گیرند (چامسکی 2000 و 2001). در صورت عدم انجام این بازبینی اشتقاق ساقط[24] خواهد شد. واجشناسی مشخصۀ حذف E)) در پارهجمله به صورت آوایی دستور میدهد که متمم آن را تقطیع آوایی[25] نکند. معنیشناسی مشخصۀ حذف E)) در پارهجمله ضرورت بازیابی بودن عناصر محذوف را نشان میدهد و در صورت عدم وجود آن، ترکیب معنایی[26] در صورت منطقی متوقف خواهد شد.
از آنجا که هستۀ گروه کانون نیز دارای مشخصۀ [+Foc] تعبیرناپذیر است، بازبینی مشخصۀ تعبیرناپذیر مشخصۀ حذف E)) از طریق رابطۀ موضعی امکانپذیر نیست، بلکه میبایست از طریق رابطۀ تطابق[27] انجام شود. اسکورلمر[28] (2009) استدلال میکند که امکان ترکیب مشخصههای یکسان و تبدیل آنها به صورت یک مشخصۀ واحد وجود دارد. بنابراین در پارهجملهها، مشخصههای هستۀ کانون و مشخصۀ حذف با یکدیگر ترکیب و به صورت یک مشخصۀ واحد نمایان میشوند. اکنون مشخصۀ کانون تعبیرناپذیر [ufoc] به عنوان کاوشگر[29] نزدیکترین هدفی[30] را که تحت فرمانش سازهای آن قرار دارد انتخاب میکند. برای مثال در (18)، مشخصۀ کانون تعبیرناپذیر [ufoc] به عنوان کاوشگر سازۀ «ماشینُ» را به عنوان نزدیکترین هدفی که دارای مشخصۀ تطبیقی[31] است و تحت فرمانش سازهای آن قرار دارد انتخاب میکند. از این رهگذر مشخصۀ کانون تعبیرناپذیر بازبینی میگردد و حذف میشود. پس از این بازبینی و حذف مشخصه، مشخصۀ حذف (E) جواز نحوی میگیرد، و این بدان معنا است که این مشخصه اکنون در موقعیتی قرار دارد که میتواند سبب حذف متمم هستهای گردد که در آن قرار دارد. اما نخست سازۀ کانونی از جایگاه حذف خارج میشود و به حاشیۀ چپ جمله منتقل میشود و سپس عملکرد قاعدۀ حذف صورت میگیرد. با توجه به آنچه گفته شد، اشتقاق پارهجملۀ (18 ب) را میتوان به صورت نمودار (1) نشان داد:
حذف |
FP |
F' |
F |
TP |
Ali ti xarid |
[DP mASin-oi] |
[E] |
(18) الف) علی چی رو خریده؟
ب) ماشینُ
نمودار (1)
5- پارهجملهها و جزیرهها
در بخشهای پیشین نشان دادیم که پارهجملهها پیش از عملکرد قاعدۀ حذف از طریق حرکت کانون که یک حرکت غیرموضوع تلقی میشود به حاشیۀ چپ جمله انتقال مییابند. از اینرو، انتظار میرود که این حرکت از جزیرهها تبعیت کند. پیش از پرداختن به این مبحث در زبان فارسی، رهیافت مرچانت (2004) را در رابطه با این مبحث در زبان انگلیسی مرور میکنیم.
مرچانت (همانجا) با ارائه مثالهای (19) و (20)- که به ترتیب بند موصولی و بند افزوده هستند- نشان میدهند که پارهجملههای زبان انگلیسی کاملاً از جزیرهها تبعیت میکنند.
Does Abby speaks the same Balkan language that BEN speaks? الف) (19)
*No, CHARLIE ب)
Did Ben leave the party because ABBY wouldn't dance with him? الف) (20)
*No, BETH ب)
از سوی دیگر، خروج پرسشواژه به عنوان یک حرکت غیرموضوع از درون جزیره در ساختار ابقای پرسشواژه[32] جایز است و این بدان معناست که ابقای پرسشواژه در زبان انگلیسی از جزیرهها تبعیت نمیکند (نک. راس[33] 1969، چامسکی 1972، لزنیک[34] 2001 الف و ب، مرچانت 2001، 2004، 2008). این تفاوت بین پارهجملهها و ابقای پرسشواژه در زبان انگلیسی زبانشناسان متعددی را به تأمّل واداشته است و آنها با این پرسش مواجه شدهاند که چرا پارهجملهها و ابقای پرسشواژه که هر دو پدیدۀ حذف به حساب میآیند در حساسیت به جزیره با یکدیگر تفاوت دارند. مرچانت (2004) تلاش میکند که این تفاوت را در قالب نظریۀ جزیرههای صورت آوایی که خود وی آن را تعدیل کرده، تبیین کند. در بخش زیر، نخست نظریۀ جزیرههای صورت آوایی را معرفی میکنیم و سپس تحلیل مرچانت را در خصوص تفاوت بین پارهجملهها و ابقای پرسشواژه در حساسیت به جزیره مطرح خواهیم کرد.
5-1- نظریۀ جزیرههای صورت آوایی[35]
طبق نظریۀ جزیرههای صورت آوایی که از سوی لزنیک (2001 الف و ب)، فاکس[36] و لزنیک (2003) و مرچانت (2004، 2006، 2008) مطرح شده است، محدودیتهای جزیره ناشی از ویژگیهای ساختهای نحوی تلفظ شده است و محدودیتهای اشتقاقی یا محدودیتهای حاکم بر بازنماییهای صورت منطقی در آن نقشی ندارند.
صورت بندی نظریۀ جزیرههای صورت آوایی در ابتدا این گونه بود که به گرههای جزیره در صورت انجام حرکت از روی آنها نشانگر تخطی (علامت *) اعطا میشود که در صورت آوایی تعبیرناپذیر خواهد بود (نک. راس 1969، چامسکی 1972، لزنیک 2001 الف و ب). از اینرو، صورت آوایی قادر به تلفظ گره جزیرهای که از روی آن حرکت انجام شده، نیست؛ در نتیجه اشتقاق در صورت آوایی به دلیل تخطی از جزیره ساقط خواهد شد. با وجود این، اگر فرایند حذف در صورت آوایی جزیره یا سازۀ حاوی جزیره را حذف کند، دیگر شاهد تخطی از جزیره نیستیم و تمام تخطیها حذف میگردند. بدین ترتیب، جمله از ساقط شدن نجات مییابد. این رویکرد تحت عنوان «اصلاح جزیره از طریق حذف[37]» معروف گشته است[38]. با وجود این، این نسخه از نظریۀ جزیرههای صورت آوایی قادر به تبیین تفاوت موجود در دو جملۀ زیر نیست:
(21) الف) ابقای پرسشواژه
Abby wants to hire someone who speaks a Balkan language,
but I don't remember which (Balkan language) 〈TP〉. (مرچانت،2008: 138) ب) حذف گروه فعلی
* Abby DOES want to hire someone who speaks a certain Balkan language,but I don't remember what kind of language she DOESN'T〈VP〉.
(مرچانت،2008: 143)
در (21 الف) ابقای پرسشواژه (حذف گروه زمان) قادر به رفع محدودیتهای جزیره است در حالی که در (21 ب) حذف گروه فعلی قادر به انجام آن نیست، در نتیجه جمله نادستوری است. در مثالهای (21 الف و ب) گره جزیره (گروه متممنمای بند موصولی) در درون جایگاه حذف قرار دارد. (21 الف) دستوری است در حالی که (21 ب) نادستوری میباشد. بنابراین اگر نشانگر تخطی (*) روی جزیره قرار داشته باشد نمیتوان تبیین درستی برای تفاوت موجود بین این دو جمله به دست داد، زیرا گره جزیره در هر دو جمله حذف گردیده است. بنابراین، مرچانت (2004، 2008) ادعا میکند که نشانگر تخطی (*) در حقیقت مشخصۀ گره جزیرههای تخطی شده نیست، بلکه مشخصۀ ردّها یا تصاویر بالای جزیره است که در صورت آوایی تعبیرناپذیر نمیباشد. هر دفعهای که گروهی حرکت میکند یا به بیانی دیگر هر دفعهای که تصویری جدید از آن گروه از طریق ادغام (دوباره)[39] تولید میشود، محدودیتهای موضعی[40] بازبینی میشود. در صورت عدم رعایت این محدودیتها، مشخصهای موسوم به مشخصۀ تعبیرناپذیر در صورت آوایی[41] به مشخصههای سازندۀ آن اضافه میگردد. وجود این مشخصه سبب ساقط شدن اشتقاق در صورت آوایی میگردد. بدین ترتیب، حرکتهایی که از شرایط موضعی تخطی کردهاند، سبب برجای گذاشتن ردّها یا تصاویر مردود میگردند که در سطح صورت آوایی تعبیرناپذیرند، و در نتیجه باعث نادستوری شدن جمله میگردند. زمانی که فرایند حذف انجام میشود، ممکن است آن بخشی از ساخت که شامل ردّها یا تصاویر مردود است حذف گردد. این حذف از ورود ردّها یا تصاویری که با علامت (*) نشاندار شدهاند به صورت آوایی جلوگیری میکند، بنابراین اشتقاق از ساقط شدن در صورت آوایی نجات مییابد و همگرا خواهد بود. در مثال (21 ب) یک تصویر یا ردّ در بالای گروه زمان قرار دارد، که با نشانگر تخطی وارد صورت آوایی شده و در این سطح سبب ساقط شدن اشتقاق گشته است. مرچانت (2004، 2008) به تبعیت از فاکس (1999) فرض میکند که پرسشواژه در مسیر حرکت به تمام فرافکنیهای بیشینه افزوده میشود. از اینرو، حذف گروه زمان و حذف گروه فعلی پیامدهای متفاوتی را به دنبال دارند. بر خلاف حذف گروه فعلی، حذف گروه زمان تمام ردّها یا تصاویری را که با علامت (*) نشاندار شدهاند، حذف میکند. به عقیدۀ مرچانت، در اشتقاق پارهجملهها در اثر عملکرد قاعدۀ حذف تمام ردّها حذف نمیشوند، بلکه یک ردّ میبایست پس از حذف گروه زمان باقی مانده باشد. بدین منظور، او به یک لایۀ اضافی در حاشیۀ چپ قائل میشود و ادعا میکند که مشخصگر گروه متممنمای پایینتر جایگاه فرود اولیه پارهجملهها و مشخصگر گروه متممنمای بالاتر جایگاه فرود نهایی پارهجمله است. بدین ترتیب، حرکت غیرموضوع پارهجملهها یک ردّ در مشخصگر گروه متممنمای پایینتر باقی میگذارد. نمایش این اشتقاق به صورت زیر است:
مرحلۀ نخست:حرکت غیرموضوع |
CP |
XPi |
C' |
C0 |
CP |
*ti |
C' |
C0 |
TP |
… ti… |
مرحلۀ دوم: حذف گروه زمان |
نمودار (2)
اگر حرکت پارهجمله از روی جزیره صورت گیرد، به ردّهای میانی آن نشانگر تخطی (*) اعطا میشود. ردّ میانی در مشخصگر گروه متممنمای پایینتر پس از حذف گروه زمان محو نمیشود. بدین ترتیب، این ردّ سبب ساقط شدن اشتقاق در صورت آوایی میگردد و ردّ تخطی از جزیره حتی پس از عملکرد قاعدۀ حذف باقی میماند و نتیجۀ آن یک جملهپارۀ نادستوری است و به همین سبب پارهجملهها در زبان انگلیسی حساس به جزیره هستند. اگرچه چنین تحلیلی تبیین درستی از تفاوت بین پارهجملهها از یکسو و ابقای پرسشواژه از سوی دیگر به دست میدهد، اما علت و انگیزۀ حرکت دوم روشن نیست. مرچانت صرفاً به منظور ایجاد یک ردّ نشاندار غیرمحذوف به چنین حرکتی قائل شده است.
5-2- پارهجملهها و جزیرهها در زبان فارسی
زبان فارسی یک زبان پرسشواژه در جای اصلی است و پرسشواژهها به طور اختیاری به حاشیۀ چپ منتقل میشوند. در این زبان برخلاف زبان انگلیسی، گروه پرسشواژه در درون جزیره قادر است بر بند پایه دامنه داشته باشد. پارهجملههای زبان فارسی که همتای آنها در درون جزیره قرار دارد کاملاً دستوری هستند و این بدان معناست که پارهجملههای زبان فارسی از جزیرهها تبعیت نمیکنند. مثالهای زیر نشان میدهند که پارهجملههای زبان فارسی قادر به خروج از جزیرههای گوناگون هستند.
الف) بند موصولی
(22) الف) هرi آدمی که چه کسیشُi کتک بزند دیوانه است؟
ب) زنشُi
ب) بند افزوده
(23) الف) هرi آدمی خیلی اذیت میشه وقتی کجاشi درد میگیره؟
ب) قلبشi
ج) محدودیت شاخۀ چپ
(24) الف) دخترم چی مامان است؟
ب) عسل
د) شرط فاعل
(25) الف) تصاویر کیها زیباست؟
ب) بچهها
پارهجملۀ (22 ب) کاملاً دستوری است. دستوری بودن (22 ب) نشان میدهد که تخطیهای صورت گرفته از جزیره در پارهجملهها قابل اصلاح هستند. در مورد سایر پارهجملهها در مثالهای فوق، توضیحات یکسانی میتوان ارائه کرد. گویشوران زبان فارسی این پارهجملهها را دستوری تلقی میکنند و این بدان معناست که پارهجملههای زبان فارسی حساس به جزیره نیستند. اگر به پیروی از مرچانت (2001)، لزنیک (2001 الف و ب) و فاکس و لزنیک بپذیریم که برخی از جزیزهها، جزیرههای صورت آوایی هستند و تخطیهای صورت گرفته از آنها از طریق عملکرد قاعدۀ حذف در صورت آوایی قابل اصلاح هستند، میتوان این ویژگی زبان فارسی را تبیین کرد. همانطور که در بخش پیشین اشاره شد، مرچانت (2004) جهت تبیین تفاوت پارهجملهها و ابقای پرسشواژه در حساسیت به جزیره ناگزیر به یک لایۀ اضافی قائل شد و معتقد بود که پارهجملهها پس از حرکت به حاشیۀ چپ مجداً حرکت میکنند و از گروه متممنمای پایینتر به گروه متممنمای بالاتر منتقل میشوند. انگیزه و سبب حرکت دوم روشن نیست و به عقیدۀ مرچانت، این حرکت صرفاً جهت ایجاد یک تخطی در حاشیۀ چپ صورت میگیرد. از آنجا که طبق برنامۀ کمینهگرا هر حرکتی میبایست بر اساس انگیزۀ و علّت روشن صورت گیرد، نارسائی رویکرد مرچانت در تبیین حساسیت به جزیرۀ پارهجملههای زبان انگلیسی کاملاً آشکار میگردد.در زبان فارسی، برخلاف زبان انگلیسی، پارهجملهها حساس به جزیره نیستند و نیازی به قائل شدن به وجود یک لایۀ اضافی در حاشیۀ چپ و حرکت بدون انگیزه و سبب نیست. با توجه به شواهد و استدلالهایی که در این مقاله ارائه شد میتوان پارهجملههای زبان فارسی را بدین صورت تحلیل کرد که در پارهجملههای زبان فارسی، مشخصۀ حذف در هستۀ کانون قرار دارد و پس از بازبینی مشخصۀ تعبیرناپذیر این مشخصه که شرح آن در بخش (4) گذشت، جواز حذف گروه زمان (به عنوان متمم مشخصۀ حذف) از سوی آن صادر میشود. پس از حذف گروه زمان تمام تخطیهای صورت گرفته از جزیره محو میشود و جمله از ساقط شدن نجات مییابد و کاملاً دستوری خواهد بود. مثال (22) که در (26) تکرار شده نمونهای است که در آن پارهجمله از جزیره خارج شده است. ساخت این نمونه را میتوان به صورت نمودار (3) نمایش داد:
(26) الف) هرi آدمی که چه کسیشُi کتک بزند دیوانه است؟
divune ?ast |
FocP |
Foc' |
Foc |
*TP |
*DP |
T' |
T |
VP |
har ?Adami ke ti kotak bezanad |
Zane-S-oi |
[E] |
حذف |
ب) زنشُi
نمودار (3)
همانطور که نمودار فوق نشان میدهد، تمام نشانگرهای تخطی در اثر حذف گروه زمان به عنوان متمم مشخصۀ حذف محو شدهاند و پارهجمله کاملاً دستوری است.شایان توجه است که در مثالهای (22-23)، هر پارهجمله شامل متغیری است که مقید به یک سور در بند پایه است. از اینرو، میتوان گفت که بند پایه و همچنین جزیره در درون جایگاه حذف قرار دارند. در نمونههای دیگر مانند مثال (27) نمیتوان با اطمینان گفت که پارهجملۀ (27 ب) از درون جزیره خارج شده و پس از این خروج، در اثر حذف گروه زمان تخطیهای صورت گرفته از جزیره محو شده است، زیرا ممکن است این پارهجمله از جملات دیگر مانند (27 ج) مشتق شده باشد.
(27) الف) علی با آدمی که چی تدریس میکند ازدواج کرد؟
ب) فیزیک ج) او فیزیک تدریس میکند.
این نکتۀ کلیدی از دید زبانشناسان متعددی مانند پارک (2005)، اینجه (2009) و غیره که پارهجملهها را در زبانهای دیگر بررسی کردهاند پنهان مانده است. در مثالهای پیشنهادی آنها، پارهجمله شامل متغیری[42] نیست که مقید به یک سور[43] در بند پایه باشد. از اینرو، نمیتوان با اطمینان گفت که در مثالهای پیشنهادی آنها پارهجمله از درون جزیره خارج شده است. در این مقاله با توسل به نظریۀ مرجعگزینی نارسائی مزبور رفع شده است.
6- نتیجه
در این مقاله با طرح شواهدی استدلال شد که پارهجملههای زبان فارسی از طریق حرکت غیرموضوع باقیمانده و متعاقب آن حذف گروه زمان مشتق میشوند. جواز حذف در پارهجملهها از سوی مشخصۀ حذف صادر میشود که در هستۀ کانون قرار دارد. پارهجملههای زبان فارسی حساس به جزیره نیستند؛ با توسل به نظریۀ جزیرههای صورت آوایی استدلال شد که در اثر حذف گروه زمان در پارهجملهها، تمام تخطیهای صورت گرفته از جزیره محو میشوند و جمله از ساقط شدن نجات مییابد و کاملاً دستوری خواهد بود. از اینرو، نیازی به قائل شدن به وجود یک لایۀ اضافی در حاشیۀ چپ و حرکت بدون انگیزه و سبب آنطور که مرچانت مطرح میکند، نیست.
[1].fragments
[2].Merchant
[3].Morgan
[4].Hankamer
[5].Ince
[6].Temmerman
[7].Yanofsky
[8].Barton
[9].Stainton
[10].Culicover & Jackendoff
[11].connectivity effects
[12]. island-sensitive
[13].island repair
[14].Nishigauchi
[15].Case-matching
[16].scope
[17].bound pronouns
[18].Ahn & Cho
[19].non-constituent ellipsis
[20].Preposition stranding (P-stranding)
[21].ellipsis
[22].select
[23].uninterpretable
[24].crash
[25].parse
[26].semantic composition
[27].Agree
[28]. Schoorlemmer
[29].probe
[30].goal
[31].matching feature
[32].sluicing
[33].Ross
[34]Lasnik
[35].PF-islands
[36].Fox
[37]. island repair under ellipsis
[38] . لزنیک (2001 الف و ب) این فرایند را حذف نجات بخش (salvation by deletion) میخواند.
[39]. re(merge)
[40]. locality constraints
[41]. PF-uninterpretable feature
[42]variable
[43]quantifier