نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکترای زبانشناسی همگانی دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایران.
2 استاد زبانشناسی همگانی دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایران.
3 استادیار زبان های ایرانی دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایران.
4 دانشیار زبانشناسی همگانی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران.
چکیده
مطالعۀ واژه بست بهعنوان عنصری وابسته و بینابینِ دو ردۀ تکواژیِ «واژۀ مستقل» و «وند» که به طور همزمان پارهای از ویژگی های مشترک هر دو رده را به نمایش میگذارد، از دهههای گذشته کانون توجه رهیافت های گوناگونِ زبانشناسی و موضوع بررسیِ صاحبنظران در حوزه های مختـلف زبانی بوده است. از آن مـیان، رده شناسانِ زبان نیز با تمرکز بر مشخّصه های ممیّز و نیز کشف و ارائۀ پارامترهای جهانی برای واژه بست ها، نقش بسزایی را در شناسایی، تحلیل و تبیینِ رفتارهای رده شناختی آنها ایفا نمودهاند و بدین سبب، گام های بسیار مؤثری را در پیشبُرد مطالعاتِ این واحدِ زبانی برداشته اند. نظر به جایگاهِ تعیین کننده و اهمیتِ غیرقابل انکارِ مطالعۀ گونه های زبانیِ کمتر کاویده در پژوهش های ردهشناختی، پژوهش حاضر درصدد است تا واژه بست های ضمیری در بَشاگَردی شمالی و جنوبی را بر اساس الگوی رده شناختی و پارامترهای جهانیِ آیْخِنْوالْد (2003) ارزیابی و تحلیل نموده و از این رهگذر، به تبیین نظریِ ماهیّت، ویژگی ها، گرایش ها و رفتارِ رده شناختی آنها دست یابد. در این راستا، پیکرۀ زبانی مورد نیاز پژوهش به صورت میدانی و به شیوۀ توزیع پرسشنامه، بازگردانیِ ساختارها و جملات هدفمند و نیز ضبط گفتارِ آزادِ هشت گویشورِ (پنج مرد و سه زن) بومی، میانسال به بالا، بیسواد و ساکن دائم در منطقه و در محیط طبیعی کاربرد زبان گردآوری، آوانویسی و تحلیل گردید. بر پایۀ فرضیۀ اولیۀ نگارندگان، ماهیّت، گرایشها و رفتارِ عناصر مورد بررسی در بَشاگَردی، همسو با جهانی های پیشنهادیِ آیْخِنْوالْد (2003) برای واژه بسـتهاست. یافته های پژوهش هم آشکارا نشاندهندۀ آن است که ویژگیهای جهانی و گرایشها و رفتارهای رده شناختیِ واژه بستها نظیر آزادی در میزبانْگزینی، ناهمارزی با واژۀ واجی، همارزی با واژۀ نحوی، وقوع پس از همۀ انواع وندها و برخورداری از انسجام واجی، واجآرایی، ساختار زنجیری، آرایش نحوی، گـسترۀ نحوی و قواعد نحـویِ منحـصربه فرد در واژه بستهای بَشاگَردی نیز با امکان ارائۀ تبیینهای نظری برای آن ویژگی ها و گرایش ها تبلور می یابد. از این رو، پارامترهای رده شناختیِ الگوی مورد استناد پژوهش، فرضیۀ نگارندگان و در نتیجه، واژه بست بودنِ همۀ عناصر مورد بررسی را تأیید حداکثری می نماید.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Pronominal Clitics in North and South Bashāgardi; A Typological Analysis
نویسندگان [English]
- Sepehr Seddiqi-nejad 1
- Abbas Ali Ahangar 2
- Behrooz Barjasteh Delforooz 3
- ُShahla Sharifi 4
1 University of Sistan and Ph.D. Candidate of General Linguistics, - University of Sistan and Baluchestan, Zahedan, Iran.Baluchestan
2 Profossor of General Linguistics - University of Sistan and Baluchestan, Zahedan, Iran.
3 Assistant Profossor of Iranian Languages, University of Sistan and Baluchestan, Zahedan, Iran.
4 Associate Professor of General Linguistics, Ferdowsi University of Mashhad, Mashhad, Iran.
چکیده [English]
From past decades, the study of “clitic”, as a dependent and intermediate element that simultaneously represents some shared properties of the two morpheme types - “free word” and “affix”, has been the center of attention for different linguistic approaches as well as the investigation issue for scholars from different linguistic fields. Among them, by focusing on distinctive features as well as discovering and proposing universal parameters for clitics, language typologists have also played a crucial role in identifying, analyzing and explaining their typological behavior and, as a result, have paved very effective steps in developing the studies for this challenging linguistic unit. Considering the determinant position and the undeniable importance of analyzing under-studied linguistic variants in typological surveys, the present study tries to evaluate and analyze the North and South Bashāgardi pronominal clitics based on Aikhenvald’s (2003) typological model and universal parameters, and hence, to achieve a theoretical explanation for their typological nature, characteristics, tendencies and behavior. To this end, the research intended linguistic corpus was collected in a natural environment of language use by fieldwork method and via questionnaires, translating selected structures and sentences, and recording the free speech of eight (five men and three women) native, middle-plus aged, illiterate, and permanent resident informants, and then was transcribed and analyzed. According to the authors’ initial hypothesis, the nature, tendencies, and behavior of the investigated elements in Bashāgardi are compatible with Aikhenvald (2003)’s proposed universals for clitics. In like manner, the research findings overtly show that the clitics’ universal properties and typological behaviors and tendencies, such as freedom in host selection, non-correlation with phonological words, correlation with syntactic words, appearance after all affix types, and having phonological coherence, idiosyncratic phonotactics, segmental structure, syntactic order, syntactic domain and syntactic rules are implemented in Bashāgardi clitics along with possible theoretical explanations for those properties and tendencies. As a result, the typological parameters of the documented research model maximally approve the authors’ hypothesis and hence, the clitichood of all the studied elements.
کلیدواژهها [English]
- Bashāgardi
- Language typology
- Typological parameter
- Pronominal clitics
- Word
- Affix